صدای استاد از داخل اطاق بلند و از حیاط گذشت که با صدای کشیده می گفت: «آقای... بفرمایید تو... کلبه ی... در...ویشی... که صاحب و دربون... نداره.» «به به! سلام آقای من! گل آوردی؛ لطف کردی؛ بیا جانم! بیا بنشین پهلوی من و از آن بهاریه های عالی که همراه داری برای ما بخوان، بخوان تا روحمان تازه شود. ما که فقط به عشق شما جوان ها زنده ایم...» «اختیار دارید حضرت آقای استاد، بنده د... د... ر مقابل شما؟! اختیار دارید.» «نه. نمیشه. به جان خودم نمیشه حتما باید بخونی وگرنه روحم کسل می شه.» «حضرت استاد اطلاع دارند که بنده شعر نمی سازم. آن هم در حضور شما؟»
علیک سلام ننه جون - عیدت مبارک - صد سال به این سال ها. زیر سایه ی امان زمون، کربلای معلا، نجف اشرف. ننه جون مگه عیدی بشه و سالی بیاد و بره که این ورا پیدات بشه! چرا سری به این ننه جونت نمی زنی؟ ای بی غیرت، من که با شماها این قدر محبت دارم چرا شما پوس کلفتا به من محلی نمی ذارین؟ ننه جون خیلی خوش اومدی. چی بگم؟ من که بلد نیستم به شما فکلیا بگم: تربیک - چه می دونم - تبریک عرض می کنم. ما قدیمیا دیگه کجا این حرف ها رو بلد می شیم؟
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
یک کتاب با 12 داستان مختلف که نشان از فرهنگ عامه مردم ایران در عصر نگارش این کتاب است. مرکز توجهات جلال در این کتاب خرافات اضافه شده به فرهنگ اصیل یا دین اسلام است که البته در برخی موارد مرزها را فراموش کرده و جلوتر رفته است نثر جلال مانند همیشه در این کتاب هم زیباست