عالی بود. خیلی دوست داشتم. همهٔ کتاب یه طرف، بخش آغازین کتاب، یعنی "برای اشک به عنوان دیباچه" یه طرف. قسمتی از این بخش: «آنگاه خود را در برابر تابوتها یافتم. همهجا تابوت بود... تابوتهای جنگ و مسجد و بیمارستان و تیمارستان و اعدام و تیرباران و سنگسار و از پشت خنجر زدن. تابوت بود و کفن... کفن برادرکشی و زنکشی و ناموس و شرف... کفن خفه کردن و جنازهی جلوی گلهی گرگها و سیلاب و زمینلرزه و رعدوبرق و ریزش کوه و یخ زدن در برف و برقگرفتگی و واژگونی ماشین و مسموم شدن و انفجار معدن... کفنهای قضاوقدر و ایست قلبی و سکته و سرطان».