کتاب هورلا

Le Horla
کد کتاب : 10971
مترجم :
شابک : 9789646194410
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 192
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1887
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب هورلا اثر گی دو موپاسان

«هورلا» یک داستان کوتاه ترسناک در سال 1887 است که به سبک ژورنالی توسط گی دو موپاسان، نویسنده فرانسوی، پس از نسخه اولیه و بسیار کوتاه‌تر منتشر شده در روزنامه گیل بلاس، 26 اکتبر 1886، نوشته شد.
این داستان به عنوان الهام‌بخش خود لاوکرافت «ندای کاتولهو» ذکر شده است، که همچنین دارای موجودی فرازمینی است که بر ذهن‌ها تأثیر می‌گذارد و قرار است بشریت را تسخیر کند.

خود کلمه هورلا فرانسوی نیست و یک نئولوژیسم است. شارلوت ماندل، که «هورلا» را برای ناشر ملویل هاوس ترجمه کرده است، در پس‌گفتار پیشنهاد می‌کند که کلمه «هورلا» ترکیبی از واژه‌های فرانسوی hors («بیرون») و là («آنجا») و «le» است. horla به نظر می رسد "بیگانه، بیرونی، آن بیرون وجود دارد" و می تواند به صورت ترجمه به عنوان "آنچه در بیرون وجود دارد" تفسیر شود.
راوی، مردی بورژوا، مجرد، طبقه بالا، که افکار پریشان و احساسات غمگین خود را منتقل می کند. به طور ناگهانی با یک موجود فراطبیعی دست روبه رو می شود.از آن جا به بعد آن موجود بر اوسلطه پیدا می کند. در طول داستان کوتاه، سلامت عقل شخصیت اصلی، زیر سوال می رود، زیرا هورلا به تدریج بر افکار او تسلط پیدا میکند. در ابتدا، خود راوی عقل خود را زیر سوال می برد و فریاد می زد "آیا من دارم دیوانه می شوم؟"

کتاب هورلا

گی دو موپاسان
آنری رنه آلبر گی دو موپاسان' (به فرانسوی: Henri René Albert Guy de Maupassant) (زادهٔ ۵ اوت ۱۸۵۰-درگذشتهٔ ۶ ژوئیهٔ ۱۸۹۳) نویسنده فرانسوی است.مشکلات خانوادگی از یک سو و روح رنجور او از سوی دیگر الهام‌بخش نوشته‌هایی شدند که نه تنها توجه دنیای ادبیات را به خود جلب کرد، بلکه نشانه آشکاری بود بر تعارضات و آشوب‌های درونی این نویسنده.«موپاسان» در 20 سالگی داوطلبانه به ارتش فرانسه پیوست و در جنگ فرانسه و آلمان شرکت کرد. پس از گذشت چند سال به پاریس بازگشت و برای شش سا...
قسمت هایی از کتاب هورلا (لذت متن)
جشن پیروزی. در خیابان ها گردش کرده ام. مراسم آتش بازی و پرچم ها مرا مانند کودکی به وجد می آورد. در عین حال بسیار احمقانه است که در تاریخی معین به دستور دولت شاد باشیم. مردم گله ای نادانند. گاه به گونه ای صبور و گاه به شدت انقلابی. به آنها می گویند: شادی کنید! شادی می کنند. می گویند :بروید با همسایه تان دعوا کنید. می روند دعوا می کنند. می گویند به سلطنت رای بدهید. رای می دهند. سپس به آنها می گویند به جمهوری رای دهید و به جمهوری رای می دهند.

از هنگامی که انسان می اندیشد، از زمانی که می تواند اندیشه اش را بگوید و بنویسد، احساس می کند که در کنار رازی ناگشوده زندگی می کند که اندامهای حسی زمخت و ناقص او از کشف آن ناتوانند و می کوشد به برکت هوش خود بر ناتوانی های اندام هایش غلبه کند. هنگامی که این هوش هنوز در مرحلهٔ ابتدایی بود، حضور پدیده های نامشهود، اشکال ترسناک و عوامانه ای به خود گرفت، صوری چون اوهام مابعدالطبیعی و شایع در میان مردم، افسانه های ارواح سرگردان، پریان، اجنه، مردگان بازگشته به دنیای زندگان، اختراع افراد متوسط و احمق ترین مردم و حاصل فعالیت بی وقفهٔ مغزهای وحشت زده از آفرینش است. هیچ چیزی درست تر از این سخن ولتر نیست: خدا انسان را به شکل خود آفریده ولی انسان این تصویر را به خدا نسبت داده است.

رهبران مردم نیز ابلهند، آنان به جای اطاعت از انسان ها از اصولی پیروی می کنند که ساده لوحانه، سترون و اشتباهند. آنان در این دنیا که به هیچ امرش اطمینانی نیست و حتی نور یک وهم است و صدا نیز توهمی بیش نیست، با همین اصول، یعنی افکار برگزیده، حتمی و تغییرناپذیر بر دیگران حکومت می کنند.