کتاب خانه درختی 26 طبقه

تری می گوید: «هی، من هم شورت نجات غریقی اضطراری دارم!» می گویم: «می دونم، چون اون پسر هم خودت بودی!» «وای، درسته، پسر رو قایق پدالی هم تو بودی! تو من رو نجات دادی! ما این جوری همدیگه رو دیدیم! من عاشق داستان هایی ام که پایان خوش دارن.»

تری می گوید: «کاپیتان کله چوبی دیگه کیه؟» می گویم: «خب، کاپیتان کله چوبی همون دزد دریاییه.» تری می گوید: «دزد دریایی؟ من از دزدهای دریایی متنفرم!» در همین لحظه سر و کله ی جیل توی آشپزخانه پیدا می شود که سر چوبی کاپیتان کله چوبی را توی دستش گرفته: «حالا که حرف از دزدهای دریاییه، بگید می خواید با این چی کار کنید؟»