از سوراخ سوزن که نگاه کنی همه چیز نخ از سوراخ قفل همه جا دیوار و از سوراخ دل آوار آوار مضحک تر از باران مرداد ماه ام من! نگاه چه می کنی؟ انتظار آمدنم نمی کشد کسی و از غرورم هنوز یک سقوط باقی ست و گاهی فکر می کنم نکند خواب که بوده ام جهان زنگ آخر را زده و آنکه از دور میدان چاقو سازها بدون یک خراش گذشته صلح بوده است!؟