کتاب "سطح دیگری از تفکر" نوشته نویسنده و کشیش پر فروش "جول اوستین" میباشد. اوستین راجع به این کتابش این گونه توضیح میدهد:
ناامیدی های گذشته خود را کنار بگذارید و با راهنمای هایی معنوی قدرتمند کتاب " سطح دیگری از تفکر" به سطح جدیدی از پیروزی و خوشآمدگویی بپردازید.
بسیاری از ما در ذهنمان درگیر افکاری این گونه ایم:
من در توانم نیست کاری را درست انجام بدهم.
من از پس آن کار بر نمی آیم.
من اشتباهات فراوانی انجام میدهم.
و یا افکاری که ریشه مستقیم در گذشته دارند که بدنبال خود سرزنش را به همراه دارند.
افکاری این چنین در ذهنمان حضور دارند و مانع از انجام دادن صحیح کارها میشود.افکاری مزاحم که بار روانی فراوانی بر روی ما گذاشته اند به طوری که از شفاف اندیشیدن ناتوان شده ایم.
اما "جول اوستین" در کتابش ما را از با سطح دیگری از تفکر آشنا میکند که در آن قادر خواهیم بود شرنوشت خود را به دست بگیریم.او ترفند هایی را ارائه میدهد که با آنها بتوانیم گذشته خود را فراموش کنیم و این افکار مزاحم را مدیریت کنیم و برای بهبود زندگیمان درست بیاندشیم.
او درکتاب "سطح دیگری از تفکر" اشاره میکند راه نجات از این افکار مزاحم،پذیرفتن خود با همه کمبود ها . کاستی هاست و به محض پذیرفتن خود،آرامشی وجود ما را فرا میگیرد.
پدرم در نوجوانی احساس می کرد چیزی در درونش می جوشد. این ها بذرهای عظمت بودند. شرایط زندگی اش نشان می داد که جای پیشرفت ندارد، می بایست در مزرعه بماند و بقیه عمرش پنبه چینی کند؛ اما به جای این که با محیط سازگار شود، به این نگرش رسید: «می توانم این وضعیت را بهتر کنم. نمی خواهم زندگی متوسطی داشته باشم، لباس هایی که بقیه داده اند را بپوشم و سبد کریسمس بگیرم. من می دانم که بذرهای عظمت را در درونم دارم. من ظرفیت دارم. من خلاقیت دارم و خدای بزرگ روح خود را در درونم دمیده است.»او در نوجوانی مزرعه را رها کرد. برای انجام این کار باید سر جاده سوار ماشین می شد؛ اما او رفت و موعظه در زندان ها، منازل شهروندان و مدارس را شروع کرد و هرجا که رفت، تفاوتی ایجاد کرد. او نفرین فقر را شکست و ما را به سطحی جدید رساند، چرا که یک سدشکن بود و می دانست که برای بیشتر از این ها ساخته شده است.
اغلب اوقات اجازه می دهیم محیط در نحوه بزرگ شدن ما و انتظارت افراد دیگر در زندگی مان محدودیت ایجاد کند. ما با محیط سازگار می شویم. اگر بذر درخت بلوط را در یک گلدان کوچک بکاریم و بگذاریم در آن گلدان بماند، هرگز به درختی تنومند تبدیل نخواهد شد؛ نه به خاطر این که بذر مشکلی دارد، بلکه به خاطر محیطی که در آن قرار دارد. هماهنگی و همرنگی با جماعت خیلی ساده است؛ اما خداوند تو را نیافریده تا متوسط باشی. او تو را آفریده تا برجسته باشی، فراتر از هنجارها بروی و اثر خود را بر این نسل بگذاری. تو بذرهای عظمت را در درون خود داری. پس باید از آنهایی که بزرگت کرده اند جلو بزنی. باید زندگی بهتری داشته باشی، موفق ترباشی و معیارهای جدیدی برای بشر ایجاد کنی. شاید در محیطی زندگی میکنی که افراد به اعتیاد، عزت نفس پایین، افسردگی و فقر دچارند. نمی توانی از این موضوعات جلوگیری کنی. با وجود این، اجازه نده این موضوعات برایت عادی شود. اگر اینها را به عنوان بخشی از خود بپذیری، مانع از رسیدن به اهداف رویایی ات می شوند.
کتاب مقدس می گوید ما در این جهان هستیم؛ اما ما از جهان نیستیم. شاید در محیطی محدود قرار گرفته باشی؛ اما مجبور نیستی به بخشی از آن محیط تبدیل بشوی. اجازه نده محیط برتو سوار شود تا جبر آن، نابودت سازد. اگر تا مدت ها کشمکش، کمبود و فقر را ببینی، ذهنت می تواند با این تفکر شرطی شود: «این من هستم، همیشه درحال کشمکش خواهم بود و هیچ وقت به اندازه کافی نخواهم داشت.» جهان، جایی است که در آن هستی. شاید این مسأله عادی باشد؛ اما خبر خوب این است که تویک سدشکن هستی و قدرت، رحمت، استعداد و توانایی شروع و پیشرفت را داری. خداوند روح خود را در تودمیده است و تو را اولین می خواند نه آخرین. بنابراین، اجازه نده ذهن تو با متوسط بودن شرطی شود. اجازه نده خود واقعی تورا تغییر دهد. گاهی افراد تلاش می کنند ما را در یک چارچوب محدود سازند و چنین جملاتی به ما خواهند گفت: «تو نمی توانی آن کسب و کار را راه بیاندازی. منابع لازم را نداری. هیچ وقت نمی توانی جای خوبی برای زندگی تهیه کنی. هیچ وقت وضعت خوب نمی شود، هیچ وقت فرد مناسبی را پیدا نمیکنی.» از آن جا که تفکر آنها محدود است، تلاش می کنند محدودیت های خود را به تو تحمیل کنند. باید محکم - بایستی و بگویی: «من نمی خواهم متوسط باشم چون اطرافیانم متوسط هستند. من نمی خواهم معتاد باشم، افسرده باشم و انتظارات سطح - پایینی داشته باشم. می دانم که سدشکن هستم. پس می خواهم معیار جدیدی ایجاد کنم.»