کتاب صندلی راننده

The Driver's Seat
کد کتاب : 1183
مترجم :
شابک : 978-600-8632-02-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 124
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1970
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

جزو فهرست برترین آثار نویسندگان زن

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 1974 ساخته شده است.

معرفی کتاب صندلی راننده اثر میوریل اسپارک

کتاب صندلی راننده، رمانی نوشته ی میوریل اسپارک است که نخستین بار در سال 1970 وارد بازار نشر شد. این رمان که اثر مورد علاقه ی خود اسپارک در میان آثار پرشمارش است، به عنوان شاهکار ارزشمند این نویسنده شناخته می شود. لیز، زنی لاغر است که زیبایی چندانی ندارد اما بدقیافه هم نیست. او یک روز از دفتر کار خود بیرون می آید، لباسی جدید و پُر زرق و برق می خرد، صدایش را نازک تر می کند و به منظور سفر به جنوب، به فرودگاه می رود. لیز در هواپیما بین دو مرد می نشیند که یکی از آن ها از مصاحبت با او لذت می برد و دیگری عمیقاً از این اتفاق ناراحت است. به همین سادگی، سفری عجیب و تأثیرگذار به اعماق تاریک سرشت بشر آغاز می شود. کتاب صندلی راننده، اثری جذاب و نفسگیر است که مخاطب را در دنیای خود غرق می کند.

کتاب صندلی راننده

میوریل اسپارک
میوریل اسپارک، زاده ی 1 فوریه ی 1918 و درگذشته ی 13 آپریل 2006، رمان نویس، نویسنده ی داستان کوتاه، شاعر و مقاله نویس اسکاتلندی بود. او در ادینبورگ به دنیا آمد و در مدرسه ی دخترانه ی جیمز گیلسپی تحصیل کرد. اسپارک سپس در کالج هریوت وات، دوره های مکاتبات تجاری و خلاصه نویسی را گذراند. وی سپس برای مدت کوتاهی به تدریس زبان انگلیسی روی آورد و بعد از آن به منشی گری در یک فروشگاه مشغول شد.اسپارک، نویسندگی را به طور جدی با شعر و نقد ادبی آغاز کرد. او در سال 1954 به کلیسای کاتولیک پیوست که خودش این اقد...
نکوداشت های کتاب صندلی راننده
So stark as to be nightmarish.
آن قدر رک و بی پرده که می توان آن را کابوس وار نامید.
New Yorker New Yorker

For all fiction collections.
کتابی مناسب برای همه ی مجموعه های داستانی.
Library Journal Library Journal

An extraordinary tour de force.
موفقیتی خارق العاده.
David Lodge, Author

قسمت هایی از کتاب صندلی راننده (لذت متن)
او می گوید: «معاشقه خوبه.» لیز می گوید: «آره خودش خوبه، قبلش هم خوبه، اما مشکل بعدش ایجاد می شه. منظورم اینه که اگه حیوون نباشی، اغلب اوقات، بعدش خیلی ناراحت کننده است.»

او می گوید: «اگر سرزنده به نظر نرسیم، خونه و بچه هامون رو تصاحب می کنند، و وقتی داریم برای دفاع از اونا می جنگیم و تلاش می کنیم اونا رو حفظ کنیم، می شینن و با هم صحبت های دوستانه می کنند. اونا فقط با حقوق برابر راضی نمی شن. بعدش می خوان که قدرت برتر رو داشته باشن، حرفام رو یادت باشه.»