زیلان نمی توانست نگرانی اش را از خطرهایی که هر لحظه ممکن بود دامن توله هایش را بگیرد، پنهان کند. او غار سنگی را به عنوان نقطه ی مرکزی انتخاب کرده بود و کوه و جنگل را تا شعاع چندین کیلومتری گشته بود. با دقت هم گشته بود. هیچ غار یا تخته سنگی را نادیده باقی نگذاشته بود. با این حال نتوانسته بود نشانی از مدفوع یا باقی مانده ی غذای حیواناتی مانند ببر، یوزپلنگ، گراز نر، مارهای پیتون و هر حیوانی را پیدا کند که می توانستند تهدیدی برای بقای توله هایش باشند. غار سنگی او کاملا امن بود. اما او تهدید آسمان را نادیده گرفته بود.
کتاب رویای یک گرگ تنها