یکی از بهترین رمان های قرن بیستم.
تأثیر شگرف داستان جامع و چندوجهی ویلیام فاکنر، تا همین امروز محسوس است.
فاکنر، بزرگترین هنرمند برخاسته از جنوب است.
خیال می کردم مرگ پدیده ای است مربوط به بدن آدم، حالا می فهمم که فقط یکی از احوال روحی آدم است.
من این را قبلا هم تو زن ها دیده ام. دیده ام آدم هایی را از اتاق بیرون می کنند که با محبت و دلسوزی آمده اند سراغ شان، آمده اند کمک شان کنند، آن وقت به یک جانور بی قابلیتی می چسبند که هیچ وقت برایشان چیزی به جز یابوی بارکش نبوده اند.
مغز آدمیزاد عین ماشین است. زیاد نمی شود با آن ور رفت. بهترین صورتش این است که یک نواخت کار کند، هر روز، کار همان روز را بکند، هیچ قسمتی از آن، بیش از اندازه ی لازم کار نکند.
کتاب «گور به گور» از همان زمان تا کنون، به عنوان یک اثر کلاسیک آمریکایی در نظر گرفته شده، و مخاطبین زیادی را مسحور کرده و به چالش کشیده است.
این سبک از کمدی، تلاشی است برای بیرون کشیدن شوخ طبعی از دل موضوعاتی که اکثر افراد آن ها را در ذات خنده دار در نظر نمی گیرند
تأثیرگذاری داستان «خشم و هیاهو» به اندازه ای بود که این رمان پس از مدتی نام خود را به عنوان یکی از برترین آثار «برجسته در «ادبیات آمریکا» مطرح کرد.
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم
نگارش به سبک «جریان سیال ذهن» این امکان را برای مخاطبین فراهم می آورد که افکار درونی شخصیت ها را «بشنوند»
داستان های «فاکنر» مانند محاکمه ای در دادگاه است که به تدریج پیش می رود و مخاطب را در مقام قاضی قرار می دهد
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
مطالعه ی آثار مدرن به صخره نوردیِ ذهن تشبیه شده است. مدرنیسم به مخاطبی فعال و کنش گر نیاز دارد و خواننده ی اثر برای درک مفهوم آن، باید از ذهن خود کار بکشد.
از همین نویسنده خشم و هیاهو رو خونده بودم که خیلی ازش بدم اومد. اما گور به گور انقدر کتاب خوبی بود که مطمئنا دوباره سمت فاکنر میرم. با ترجمه مرحوم دریابندری
اقای دریابندری در مقدمه نوشته :«گور به گور عنوانی است که من روی این رمان گذاشته ام زیرا نتوانسته ام عنوان اصلی آن را به عبارتی که خود بپسندم به فارسی در آورم. ( همچون که دراز کشیده بودم و داشتم میمردم) کوتاهترین عبارتی است که به نظر من معنای اصلی را دقیقا بیان میکند». به نظر من که بهتر بود عنوان این کتاب میشد: رو به موت!
همین 1ماه پیش 130تومن بود الان شد 350 ..شهر عجیبیه
ترجمه آقای دریابندری بر خلاف گفتههای ملت اصلا خوب نیست ترجمه کرده : «فانوس گل دیوار بود» آقای دریابندری ایرانیزه کردن متن و بیش از حد روان کردن متن اصلا صحیح نیست صادقانه بگم خوشحالم که این مرد دیگه ترجمه نمیکنه. بعد این چه مسخره بازیه که مترجم میاد از خودش تز میده که اسم کتاب و نوع نوشتار کتاب تغییر کنه؟ مترجم وظیفهش امانت داریه نه تغییر. نجف دریابندری هم پیمان خاکسار زمانه خودش بوده در همین حد روان و بی بار ادبی در همین حد تغییر دهنده متن. کاش «همانگونه که داشتم میمردم» رو هم استاد صالح حسینی ترجمه میکردن.
پس ترجمه "لاینگ" اش کو امانت دار؟!
برخی امانتداریها در ترجمه ناظر به مفهوم است و نه ترجمهی کلمه به کلمه. مثلا کتاب غرور و تعصب (جین آستین)، معنی کلمه به کلمهی انگلیسیاش (پراید اند پرجودیس) میشود غرور و پیشداوری ولی همه ترجمه کردهاند غرور و تعصب. یا کتاب موشها و ادمها (استین بک) یک (اف) اول عبارت انگلیسیاش است که کسی ترجمه نکرده. یا کتاب دنکیشوت (میگل سروانتس) در اصل دن کیخوته است ولی همه ترجمه کردهاند دن کیشوت! یا کتاب ساندویچ ژامبون (بوکوفسکی) عبارت انگلیسیاش میشود ( هم آن رای) که معنی کلمه به کلمه نیست. یا کتاب ابله داستایوفسکی (ترجمه استاد سروش حبیبی) را که میخواندم بعضی جاها ضربالمثل فارسی آمده بود و مترجم توضیح داد که وفادار به مفهوم بوده است و نه کلمه به کلمه عبارت.و بسیار نمونه از این دست. بنابراین، نظرت در مورد عدم امانتداری مترجم بزرگی مثل مرحوم دریابندری کاملا نادرست است.
خواندن فاکنر سخت است، باید چند بارخوانده شود. اما عالی ست. وترجیحا ترچمه ناب نجف دریابندری شادروان...
حالا گور به گور خوبه؛ خشم و هیایو اونقدر سخت خوانه که من نتونستم تمومش کنم
بنظرم اگر رمان اولتون از فاکنر که میخواید بخونید اول نقد کتاب یا یه خلاصه داستان رو بخونید قبلش چون تا پنجاه صحفحه اول جنسیت کاراکترها هم براتون مشخص نمیشه چه برسه داستان کار بیاد دستتون رمان سخت خوان و با بیش از ده راوی. به نظر بعضیها نقطه مثبت اینا بنظر بعضیها هم منفی در کل اگر به رمان سر راست که خوانش ساده داره علاقه مندید این رمان برای شما نیست
فاکنر جیمز جویس مناطق محروم است. ولی داستانهایش قویتر از داستانهای جویس است. جویس ارام و سنجیده مینویسد. با طمانینه و صبر و حوصله جملهها را به هم گره میزند و تصویری گنگ و نامفهوم اما لذت بخش به خواننده میدهد. اما فاکنر وحشی و تند و شلاقی پیش میرود و اجازه نمیدهد تصویری حتی گنگ و لحظه ای در ذهن مخاطب شکل بگیرد و این تنها فرق این دو نویسنده نیست. هرچه جویس از درونیات و احساسات جزیی و درونی شخصیتها مینویسد و در چالههای مغز کرم خورده بشر متمدن میلولد و از افکار پریشان انسان که میان سنت و مدرنیته دست و پا زنان گرفتار شده داستان سرایی میکند، فاکنر به فحشها و بلبل زبانی مردم کارگر و فقیر ایالات فقیر امریکا تکیه میکند. هر چه دوبلین جویس مسیحی، زیبا، خلوت و عقب مانده از نظر سیاسی است ایالات داستان فاکنر سیاه پر از جنگ، نژاد پرستی، شهوت وحشانه و جنگ و جدل خانواده هااست. و تفاوت میان این دو نویسنده به هنر نوشتن انها برمی گردد. جویس نویسنده بهترین است. زیرا داستان میگوید و فاکنر هنر جویس را در خدمت چیز دیگری در اورده که میتوان انها هرچیزی نامید جز رمان. فاکنر با دیالوگها بازی میکند اما جویس به حساب شدهترین شکل از دیالوگها نه برای داستان گفتن که برای پیشبرد داستان استفاده میکند.
خیلی خوب گفتید ولی توجه به تفاوتهای فرهنگی اجتماعی سیاسی سرزمینهای اروپایی با آمریکا باعث این تفاوت در سبک بیان ولحن شده وارد لحاظ گونه هر دو با جریان سیال ذهن موضوع خودشون را بیان میکنند و وجه اشتراک زیادی در چگونگی روایت دارند شاید کانسپت متفاوت باشه اما سبک یکیه شاید پروست هم داخل این سبک بشه قرار داد اما دوباره موضوع هایس که پروست در رمانش مطرح میکنه کاملا با دنیای جویس فاکنر فرق داره اما سبکشون به هم نزدیکه 😅
تفاوتها رو بیان کردی ولی علت تفاوتها رو نه! به قول دوست بالایی تفاوتها از جهانی که نویسندهها زیسته اند میآید وگرنه نه فاکنر، جویس مناطق محروم است و نه جویس، بهترین است.
اگر تمایل به خوندن آثار فاکنر دارید، بهتره که از داستانهای کوتاه شروع کنید که با سبک نوشتار و فضای ذهنی نویسنده آشنا بشید. اگر پس از مطالعه چند داستان کوتاه جذب این سبک روایت (جریان سیال ذهن) شدید با این کتاب رمانهای فاکنر رو شروع کنید. کتاب به هیچ وجه ساده نیست اما از سایر آثار بزرگ فاکنر ساده تره و در عین حال تمامی عناصر اساسی یک اثر از فاکنر رو شامل میشه. در نهایت خوندن فاکنر ساده نیست و نیاز به کمی تحقیق و تلاش داره.
من هر دو ترجمه از این اثر رو خوندم و متن انگلیسی رو هم با هر دو مقایسه کردم. به نظر اگر هر دو ترجمه رو مطالعه کنید تجربهی بهتر و کاملتری از این اثر خواهید داشت ولی اگر فقط قصد تهیه کردن یکی رو دارید فکر میکنم ترجمه و زبان دریابندری به فضای ذهنی فاکنر نزدیکتر باشه. البته ترجمه جناب اخوت هم بسیار خوبه!
از دید من کتاب خوبی نبود. من نتونستم بفهممش و باهاش ارتباط برقرار کنم. اولین کتابی بود که از فاکنر میخوندم و دیگه بعید به نظر برسه سمت کتابای دیگه ش برم. سبک شو نپسندیدم.
بیش از حد مبهمه.
حالا این سلیقه شماست. بعضیها از همین مبهم بودن خوششان میاد. البته این موضوع جای بحث داره. کلا همه چیز از اولیس جیمز جویس شروع شد. زیاد سبک جالبی نیست.
من این کتاب رو خوندم ولی خشم هیاهوی فاکنر رو نتونستم تموم کنم چون خیلی سخت بود
فاکنر رو انگلیسیها نفهمیدن ما چه طور بفهمیم. همون گور به گور بهتره
خود انگلیسی زبانها نمیفهمن فاکنر چی میگه. ما چرا بفهمیم
داشتم درازکشیده میمردم
خدا رحمتت کنه ادم خوبی بودی
حالا چه اصراریه همه اسم پیشنهاد میدن؟
حالا شما چرا ناراحتی؟
فکر کنم شما سایت رو اشتباه اومدی.. اینجا بخش نظرات کتاب هست که مردم همونطور که مشخصه نظرات و پیشنهاد هاشون رو راجع به کتاب و کتاب هایی که خوندن میدن..
خیر ارمیدن معنی دراز کشیدن نمیدهد.
ارمیدن یعنی خوابیدن
پیشنهاد من برای اسم کتاب: "ان گونه که ارمیده جان میدادم"
پشنهاد من اینه راجب چیزی که اطلاع ندارید حکم صادر نکنید
ترجمهی صحیح اسم کتاب: "وقتی نشسته جان میدادم" یا "موقع نشسته جان دادن"
استاد شما چند تا رمان گرانبها تا به حال ترجمه کردید؟
ترجمه صیح اسم رمان: وقتی نشسته جان میدادم
از کجا اوردی این ترجمه رو 🙄
دوست گرامی اراد : از ای لای دایینگ (نمیشه انگلیسی تاپ کرد) یعنی "همچنان که درازکشیده بودم و جان میدادم" که خیلی طولانیه و اگر بخوایم کمی جمع و جورش کنیم میشه وقتی که دراز کشیده جان میدادم که من فکر کردم دراز کشیدن با نشستن فرق زیادی نداره چون با کمی ارفاق معنی رو میرسونه و این حمله از زبان یک شخصیت در حماسه ایلیاد اودیسه گفته میشه. ولی خب بازهم واقعا معنی رو نمیرسونه. "همین طور که میمیرم" که اقای اخوت انتخاب کردن هم خوبه ایشون مترجم خوبی هستن.
استاد هستن ایشون
ترجمهی شما صحیح هست.. اتفاقا مترجمها سر این قضیه و طولانی بودن آن «گور به گور» را انتخاب کردن.. به عنوان هموطن از برخی کامتها عذر میخواهم.. یا سایت را اشتباه امدن یا از اگاهی کاملی برخوردار نیستن
این کتاب نسبت به بقیه آثار فاکنر متن سادهتری داره . در عین حال آثار فاکنر چند بار باید خونده بشه .... گور به گور شاهکار بی نظیری هست ..... و مترجمی چون نجف دریابندری بزرگ ترجمه کردن
توصیه میوشود در صورت عدم اطلاع داشتن از مطلبی از سخن گفتن راجب ان خود داری کنید. همچنین بدانید که این کتاب متن ساده نر دارد بلکه ترجمه این اثر چون به وسیله نجف دریابندری صورت گرفته دارای متن سادهتر و در نتیجه فارسی سلیسیتر است. بدیهی است که اگر بقیهی اثار فاکنر یز به این خوبی ترجمه میشد بقیهی ترجمههای فارسی هم متنی به مراتب سادهتر داشت.
توصیه میکنم نظر ندهید صلاحیت ندارید
برای من یکی کتاب سنگینی بود تازه اواخر کتاب تموم شخصیتا رو شناختم اگه عمری بود قطعن یکبار دیگه میخونمش
شما کودک هستید و سنتان برای درک این اثر هنری بسیار کم است. توصیه میشود به سن قانونی برسید و سپس نسبت به مطالعه این اثر اقدام کنید.
خداوندا.. چه شرمساری... در سایت کتاب خوانی.. و ان هم این پیامهای بی ربط و بچگانه.. جناب کولانی.. ممنون از نظری که با ما به اشتراک گذاشتید... متاسفم به خاطر پیامی که در جواب به شما امده...
من دوست نداشتم ...من یه کتاب غیر ایرانی میخونم که فضا و حس و حال و فرهنگ و شخصیت هایی که مطلق به اون جغرافیا هست رو بشناسم و آقای دریا بندری کتاب رو کاملا ایرانیزه میکنن و من دوست ندارم
.یه جاهایی نویسنده ما رو سریع وارد فضای ذهنی راوی میکرد بدون اینکه پیش زمینه ای به خواننده داده باشه و این گیج کننده میشد.صدای راویها متفاوت نبود یه جاهایی که نمیدونم نسخه ای اصلیش هم همینطور بوده یا توی ترجمه صداها یکدست شده