هاروکی موراکامی در مسیری گام بر می دارد که درنهایت او را تبدیل به شناخته شده ترین و پر مخاطب ترین نویسنده ی ژاپنی در خارج از این کشور خواهد کرد؛ البته اگر تاکنون، به این مهم دست نیافته باشد.
بستن چشم هایت چیزی را تغییر نمی دهد. هیچ چیز فقط به خاطر اینکه تو آنچه را دارد اتفاق می افتد نمی بینی، ناپدید نمی شود. در حقیقت بار دیگری که چشم هایت را باز کنی اوضاع حتی خیلی بدتر خواهد بود. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم این چنین است. چشم هایت را کاملا باز نگه دار. فقط یک ترسو چشم هایش را می بندد.
آنچه تو اکنون تجربه می کنی مضمون مکرر بسیاری از تراژدی های یونان است. انسان سرنوشتش را انتخاب نمی کند. سرنوشت او را انتخاب می کند.
می دانی فکر هزارتو اول از کجا آمد؟ از بین النهرین باستان. روده های حیوانات را بیرون می کشیدند گمان می کنم گاهی هم مال آدم ها را و از شکل آن برای پیش بینی آینده استفاده می کردند. شکل پیچیده ی روده را ستایش می کردند. بنابراین الگوی نخستین هزارتو در یک کلمه، شکم است؛ یعنی قوانین هزارتو درون توست و با هزارتوی بیرون ارتباط دارد. آنچه بیرون از توست منعکس کننده ی چیزهای درون تو است و آنچه درون توست منعکس کننده ی چیزهای بیرونی است. بنابراین وقتی به هزارتوی بیرون از خودت قدم می گذاری همزمان به هزارتوی درون نیز قدم گذاشته ای.
در این مطلب می خواهیم با برخی از بزرگترین نویسندگان ژاپنی بیشتر آشنا شویم
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
ادبیات این سرزمین بسیار وسیع، نمایانگر وجوه مختلفی از زندگی مردم ژاپن، ابزاری برای قدردانی از سنت ها و همدلی آن ها با طبیعت است
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
هاروکی موراکامی چهارده رمان و چندین داستان کوتاه دارد و بدون تردید می توان او را یکی از مشهورترین نویسنده های معاصر جهان در نظر گرفت.
می توان درباره ی رمان صد سال تنهایی گفت که این اثر چیزی حیاتی را در مورد تجربه ی تاریخی صدها میلیون نفر در خود دارد که فقط به آمریکای لاتین خلاصه نمی شود
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
موراکامی تا به حال بیش از 30 کتاب نوشته، چندین و چند جایزه ی معتبر را از آن خود کرده و آثارش به 50 زبان مختلف ترجمه شده است. او را همچنین می توان محبوب ترین نویسنده ی حال حاضر دنیا برشمرد
رئالیسم جادویی، سبک ادبی فوق العاده جذاب و محبوبی است که از دل جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شده است.
متاسفانه خیلیها موراکامی رو از این کتاب شروع میکنن درحالیکه اصلا اثر خوبی نیست . پیشنهاد میکنم از تعقیب گوسفند وحشی یا پینبال ۱۹۷۳ شروع کنید اگر خوشتون نیومد ، موراکامی برای شما نیست . البته این نظر شخصی منه
دوستان کدوم انتشارات و ترجمه رو پیشنهاد میدید ؟
چاپ انتشارات نیک فرجام رو خیلی وقت پیش تهیه کردم و هنوز نخوندمش.. شنیدم که نشرشون فیکه :( کسانی که از این نشر خوندن، میشه بگید چطوره؟
بنده کتاب پر از ماتیسن رو از همین انتشارات خوندم که راضی بودم ازش. نشرشون فیک نیست فقط در مرتبه ناشرهای درجه دو ، سه قرار میگیره.البته این نظر بنده است.
خیلی ممنونم که جواب دادین واقعا خیالم رو راحت کردید.. همش فکر میکردم یه ضرر بزرگ کردهم!
ضرر بزرگ؟ با خرید یک کتاب؟ 🤔
-جناب غمیلوئی، اگه از نشر فیک کتاب بگیری اونم با اندک پول باقیمونده ات، بله؛ به نظرم یه ضرر بزرگه، چون کتاب اصلی رو از دست میدی...
این محمد مهدی مردعلی چرت و پرت گفته نشر نیک فرجام نصف کتاب هارو سانسور میکنه و فیکه پیشنهادم نشر نیلوفره
من این کتاب رو توصیه نمیکنم. من نتوانستم تا اخر این کتاب رو بخونم و وسطا ولش کردم. در کل کتابی بی سر و ته هستش
کتاب تاثیر گذاری بود و دل نشین و خودم رو دقیقا جای شخصیت اصلی کتاب دیدم و بسیار باهاش حس نزدیکی داشتم ..... البته سبک هاروکی موراکامی خاص هستش شاید سلیقه همه نباشه
رمان گلابی نارنجی اثر سایوسوکو شینواتانبه رو موجود کنید. نشر الوجوجو
رمان گنجشکک اشی مشی اثر فیودور ورسالیکف رو موجوددکنید. شاهکار دبی قرن ۲۰
دوستان برای مطالعهی ادبیات ژاپن, به غیر آثار موراکامی چه کتابایی رو پیشنهاد میدین??
موراکامی اصلا ژاپنی نویس نیست بنظرم برای ادبیات ژاپن بهتره از کاواباتا و میشیما بخونین
خانه خوبرویان خفته
من امروز تمومش کردم و دوست نداشتم یه جورایی مرز دوست داشتن و نداشتن کتاب گیر افتادم ولی در آخر حس خوبی از خوندنش نصیبم نشد
دوباره بخونینش ارزشش رو داره
به شخصه به دلایلی که برام معلوم نیست خیلی سبک نوشتنشو دوست دارم
میگه ادما دو دستن یا عاشق موراکامی و کاراش میشن یا متنفرو بیتفاوت وه به نظرشون حوصله سر بره د
من از نشر نیلوفر خوندم تا صفحه صد و خوردهی و مقایسه کردم با متن اصلی که دیدم بیش از حد سانسورش کردن و با زبان اصلی خوندم که بسیار دوست داشتم
من واس خریدش یکم خوندم چون با هرکتابی به راحتی ارتباط برقرار نمیکنم مثلا سمفونی مردگان و برادران کارامازوف و چخوف.....جالب بود و باور نمیکردم این کتاب (کافکادر کرانه ) اینقد زیبا و ساده وروان باش و جذب این کتاب بشم و قطعا میخرمش😊😊
مزخرفترین کتابی که خواندم،،تا یوسا و مارکز و هوگو و دیکنز و اشتاین بک و ،،هستن کی میره این مزخرفات رو بخونه
من علاقمنده ادبیات روسیه هستم ، پس آیا درسته بنویسم تا وقتی داستایوسکی و تالستوی و تورگنیف و چخوف و بولگاکف و ... هستند کی میره آثار دیکنز و اشتاین بک و یوسا و مارکز و هوگو ( داخل پرانتز بگم که بینوایان یکی از بهترین رمانهای تاریخ ادبیات و کتاب هایی ست که مطالعه کردم) بخواند؟ ادبیات ژاپن هم مانند ادبیات ترکیه و عرب طی سالهای اخیر در ایران مخاطبین و هواداران خودش را پیدا کرده و اگر با آثار این نویسنده یا ادبیات ژاپن ارتباط برقرار نمیکنید، به جای توهین ، شیوهی بهتری برای نوشتار نقد انتخاب کنید و در انتخابهای بعدی کتاب برای مطالعه ، دقت بیشتری داشته باشید.
مشکل شما اینجاست که اصلن نفهمیدین کتاب چی گفته. این کتاب باید بارها خونده بشه چون خیلی پیچیده ست. شما یبار خوندین احتمالن هیچی نفهمیدین.
سلام. من یکم تو انتخاب اینکه کدوم ترجمه رو بخرم گیج شدم. میشه راهنمایی کنید؟
مهدی غبرائی رو انتخاب کن. پشیمون نمیشی.
کتابهای ترجمه شده به فارسی شدید سانسور شدن ترجمهی انگلیسی رو بخونید
این رمان روچند ماه پیش خواندم جالب وگیرا بود مثل باقی آثار موراکامی فضا ودنیای خاص رمانهاوداستانهای موراکامی به نظرم هوش بالا ویه جورنبوغ میخواد این اثر هم متمایز نبود ۲روایت موازی که یه جاهایی مرتبط بودن درکل خوب بود لذت بردم ویه کم از دنیای سخت واقعی دور شدم
خدایااااا کتاب و تموم کردم و کلی سوال بی پاسخ برام مونده. این چه کاری بود باهام کرد مرد؟ روند داستان جذاب بود برام و حتی ی لحظه کششو از دست نداد برام . یه رئال جادویی.خوندنشو ب علاقمندان این سبک پیشنهاد میکنم. کتاب و از انتشارات نگاه با ترجمه خانم گرکانی خوندم و متن روون بود راضی بودم.
کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی، نویسندهی شناختهشدهی ژاپنی است که آثارش به 34 زبان دنیا ترجمه شدهاند. این کتاب در سال 2002 به ژاپنی و در سال 2005 به انگلیسی منتشر شد. نشریهی نیویورکر این کتاب را جز ده کتاب برتر سال 2005 دانسته است. این کتاب که کتابی عجیب و غریب و پر از معماست، با مقدمهای از مترجم دربارهی زندگی و سبک موراکامی شروع میشود. بعد مصاحبهای کوتاه با نویسنده در کتاب گنجانده شده است که به چند سوال دربارهی این کتاب پاسخ میدهد. داستان دو شخصیت دارد. یکی کافکاست؛ پسری پانزدهساله که به دلیل یک پیشگویی عجیب از خانه فرار کرده تا مادر و خواهرش را پیدا کند و دیگری ناکاتا پیرمردی که به خاطر یک اتفاق در کودکی دچار عقبماندگی ذهنی شده؛ اما یک توانایی شگفتانگیز دارد: توانایی صحبت کردن با گربهها. فصلهای فرد کتاب دربارهی کافکا و فصلهای زوج دربارهی ناکاتاست. فصلهای فرد به صورت اولشخص و از زبان خود کافکا روایت میشوند؛ اما زاویه دید فصلهای زوج سومشخص یا دانای کل است. هر کدام از این دو شخصیت بخشی از داستان را شکل میدهند. داستان این دو شخصیت در عین جدا بودن نوعی وحدت دارد و حتی جزئیات آنها به هم مرتبط است. منتقدان معتقدند کافکای این کتاب به لحاظ بیاعتمادی به بزرگسالان شباهتهایی به «هولدن»ِ سلینجر دارد؛ موراکامی هنگام نوشتن این رمان همزمان سرگرم ترجمهی «ناتور دشت» به ژاپنی بود و علت این شباهتها را باید در این موضوع جستوجو کرد. کتاب کافکا در کرانه آنقدر اتفاق عجیب دارد که بعد از خواندنش سوالات بیجواب زیادی در ذهن مخاطب باقی میماند. ناشر ژاپنی این کتاب سایتی طراحی کرده تا به خوانندگان در فهم رمان کمک کند. خود موراکامی نظرش این است که باید این کتاب را دو بار خواند؛ زیرا در خوانش دوباره خیلی چیزها روشن میشود.
داداش دمت گرم نظر خیلی مفیدی بود.
به زحمت تا صفحه 106 خواندم اما جذب کتاب نشدم و نتوانستم ادامه بدهم. شاید اگر قبل از آن آثار کافکا را خوانده بودم و او را میشناختم انقدر این کتاب ملالآور نبود
این کتاب هیچ ارتباطی با آثار کافکا نداره فقط اسم یکی از راویهای کتاب کافکا هست همین :/
اولین کتاب از موراکامی همین کافکا رو خوندم بطوری جذبش شدم که تا هوا روشن میشد خوشحال میشدم و ذوق میکردم برای خوندنش دنیای سوررئالش بقدری تحت تاثیرم قرار داد که اتفاقات دوروبرم رو رویایی میدیدم فکر میکنم اگر اهل مدیتیشن باشین بیشتر با این رمان ارتباط برقرار میکنین. بغیر از این رمانی پر باره و اطلاعات عمومی رو هم بالا میبره اگر خوب بخونید.
با خوندنش از شر یه شاهکار فوقالعاده خلاص شدم! باوجود اینکه همه موراکامی رو یه نویسنده تووی سبک رئالیسم جادویی میشناسن ولیکن این اثر بیشتر شبیه یه حالت خاصی از سورئال هست ..یه جور رئالیسم دست و پا شکسته و یجور سو رئالیسم ملال اور ..
ابدا ملال آور نبود منی که عادت به خوندن رمانهای مهیج، پلیسی و معمایی دارم و نمیتونم روند کند رو تحمل کنم از خوندن این رمان مهیج لذت بردم.
ابدا ملال آور نبود منی که عادت به خوندن رمانهای مهیج، پلیسی و معمایی دارم و نمیتونم روند کند رو تحمل کنم از خوندن این رمان مهیج لذت بردم.
پایینتر گفتی مهیج بعد سه هفته برگشتی گفتی ملال آور. زیر همه کتابها هم که جفنگیاتت رو نوشتی جوری که بود و نبود کامنتت هم ذره ای اهمیت نداره. خوشبختانه همشون هم شهریور و مهر ۱۴۰۱ بوده و بعدش ساقط شدی.
دوست عزیز به این سبک نه میگن سورئال و نه میگن رئالیست. این سبک رئالیست جادویی هست. یعنی یه دنیای رئالیست با اتفاقای سورئال مثل باریدن ساردین
کافکا در کرانه از زمان ،خاطره،سرنوشت و از گریز حرف میزنه. پیشنهاد میکنم اگر حال و حوصلهی یک کتاب نسبتا قطور تقریبا هیجان انگیز که اصلا طبق حدسهای شما پیش نمیره و دارای یک سبک خاص هست رو دارید حتما بخونیدش.