یک رمان ماجراجویانه ی کلاسیک از ژول ورن.
داستانی هیجان انگیز، آموزنده و سرگرم کننده برای مخاطبین در تمام سنین.
داستانی آکنده از ماجراجویی.
کاپیتان کروانتی در هفدهم مارس 1859 در قلعه ی رلیانس، شب نشینی نه چندان مجللی بر پا کرده بود. سالنی که با کنده های جنگلی به شکل زیبایی تزیین شده بود و دو نورافکن تمام محیطش را روشن می کرد. پنجره ها کوچک و یخ زده و کدر بودند اما به وسیله ی پرده های نسبتا زیبایی پوشانده شده، و کف سالن هم با الوارهایی که به دقت کنار هم چیده شده بودند، فرش شده بود.
زنی همانند مردان مصمم به مسافرتی شده بود که کاشفین بسیاری از آن صرف نظر کرده بودند. او برنده ی جایزه ی جامعه ی سلطنتی بود و زن دیگری به نام ماج را به عنوان خدمتگزار همراه خود آورده بود. زنی اسکاتلندی که فقط کارهای خانم بارنت را انجام می داد، و بارنت هم با مهربانی فراوان او را محترم می شمرد و به نظر می رسید که با هم باشند.
«ژول ورن» به نظر بسیاری از صاحب نظران، پدر «داستان علمی تخیلی» است؛ نویسنده ای که برخی از مشهورترین رمان های ماجرایی را نوشته و سال های سال است که مخاطبین با داستان هایش خاطره دارند
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند