تکههای فوگوی خام که فقط کمی ضخیمتر از معمول برش خورده بود زیبایی گذرای یک بارش برف سبک را داشت. وقتی کبابی شدند، جایی که گوشت به استخوان میرسید با طعمی واضح آبدارتر شدند و وقتی سرخ شدند، بافت جالبی پیدا کردند و کمی از آنچه آدم از ماهی انتظار دارد جویدنیتر شدند. به نظر میرسید همه روی لذت بردن از ماهی تمرکز کرده بودند که یادشان رفته بود گفتوگو کنند و من هم احساس میکردم تمام بدنم تبدیل شده به یک زبان غولپیکر. من در وضعیت عیاشی کامل بودم، انگار که به یک ضیافت بهشتی دعوت شده بودم در یک رویای دلپذیر.