کتاب غیر زمینی (به انگلیسی: Unearthly) مجموعه ای از رمان های فانتزی شهری نوجوانان از نویسنده آمریکایی سینتیا هند است.
غیر زمینی داستان یک نوجوان به نام کلارا را دنبال می کند که می فهمد او یک فرشته است و هدفی دارد که باید روی زمین انجام دهد. کلارا در جستجوی پاسخ در مورد نقش خود ، در سفر خود با دوستان ، دشمنان و علایق عاشقانه روبرو می شود.
این کتاب داستان کلارا گاردنر ، یک نوجوان را روایت می کند که فهمیده است او ، برادرش جفری و مادرش فرشته ای هستند-معروف به خون فرشته. موقعیت ترکیبی کلارا به او توانایی های فوق بشری مختلف می بخشد و همچنین هدفی ناشناخته برای تحقق بخشیدن به او می دهد.
در خلق جهان این اثر د استانی، سینتیا هند انواع اسطوره های فرشته را مورد بررسی قرار داد و آنها را با ایده های خود ترکیب کرد. "من نمی خواستم جهان رمان خود را بر اساس یک متن تنظیم کنم ، اما ایده هایی را پیدا کردم که از منابع مختلف به آنها رسیده بودم. سپس کاری را که همه نویسندگان انجام می دهند ، انجام دادم: من مطالبی را تنظیم کردم. خودم را آزاد کردم از اینکه باید به یک اساطیر خاص وفادار باشم. سعی کردم افسانه خودم را بسازم ، که واقعا برایم جذاب بود. "
جویده جویده می گویم: «ولی... مدرسه چی می شه؟ دوستام؟ کارت چی؟» «فکر می کنم یه مدرسهٔ جدید می ری و دوستای جدید پیدا می کنی. یه کار جدید پیدا می کنم یا یه راهی پیدا می کنم که تو خونه کار کنم.» «جفری چی؟» خندهٔ کوتاهی سر می دهد و دستم را نوازش می کند انگار که سوال احمقانه ای است. «جفری هم می آد.» با فکرکردن به ارتش دوستان جفری و نمایش های تمام نشدنی بازی های بیس بال، مسابقات کشتی، تمرین های فوتبال و همهٔ چیزهای دیگر، می گویم: «اوه، آره، عاشقش می شه.» ما زندگی خودمان را داریم، من و جفری. برای اولین بار درمی یابم برای چیزی بیشتر از آنچه پیش بینی کرده ام، زندگی می کنم. مأموریتم قرار است همه چیز را تغییر بدهد.
از میان پنجره به حیاطی که با بازی در آن بزرگ شده ام، نگاه می کنم؛ تاب قدیمی بی حرکتم که مامان هرگز به فکر بازکردنش نیفتاده است، ردیفی از بوته های گل رز پشت نرده ها که از وقتی که به یاد می آورم، آنجا بوده اند. پشت نرده ها تقریبا می توانم طرح مه آلود کوه های دوردست را که همیشه در حاشیهٔ دنیایم قرار داشته اند، تشخیص دهم. می توانم صدای غریدن قطار کالترین را که از بلوار شورلاین عبور می کند و با کمی تمرکز بیشتر، صدای ضعیف موسیقی را از گریت آمریکا۱۳ که دو مایل آن طرف تر است، بشنوم. محال به نظر می آید که هرگز این مکان را ترک کنیم.
گوشهٔ دهان مامان با لبخند مهربانی فرو می رود. «فکر کردی می تونی برای تعطیلات به یه جا پرواز کنی، مأموریتت رو کامل کنی و برگردی؟» «آره، شاید.» با خجالت نگاهم را برمی گردانم. «کی می خوای به جفری بگی؟»
خیلی به عشق پرداخته بود . تخیل توش گم میشد . که کم بود . خیلی لوس بود کارکتر اصلی به نظرم .
سه جلد در ادامه هم هست ، یا از هم جدا هستن .
واقعا از خوندنش لذت بردم.جزو قشنگترین کتابهاییه که خوندم.عاشقانه و پر هیجان
در کل داستان بدی نبود. رومنس داستان خیلی زیاد بود و گاهی آزار میداد. جلد سوم از همه بهتر بود.
خیلی محیط داستانو دوس دارم هیجان انگیز و غافلگیر کننده بود و تو جلدای بعدیش کیفیت داستان کم نشد ولی متن روان نیس نمیدونم نسخه اصلی همینطوره یا به خاطر ترجمه ولی زیاد از نگارشش راضی نبودم با این حال کلیت داستان خوبه و به دوستداران کتابهای فانتزی توصیه میکنم
دوسش دارم