یک اثر هنری بی نقص.
برترین رمان اجتماعی در دنیای ادبیات.
حقیقت این است که نباید آناکارنینا را اثری هنری تلقی کنیم، بلکه باید آن را تکه ای از زندگی بدانیم.
در زندگی وضعی نیست که انسان نتواند به آن خو بگیرد، به ویژه هنگامی که ببیند همه اطرافیانش آن را پذیرفته اند.
خانواده های شاد همانند یکدیگرند، در حالی که هر خانواده غمگینی دلایل متفاوتی برای غمگین بودن دارند.
همگی احساس می کردند که زندگی جمعی شان در زیر یک سقف بی معنی است و هر گروهی از مردم که تصادفا در قهوه خانه دور افتاده ای جمع شوند، بیش از آنان، یعنی اعضای خانواده ابلانسکی و خدمتکارانشان وجوه مشترک دارند. زن از اتاق خودش خارج نمی شد و شوهر از بام تا شام بیرون از خانه بود.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
کتاب «آنا کارنینا» از زمان نخستین انتشار در سال 1878 به عنوان یکی از برجسته ترین نمونه ها در «داستان واقع گرا» شناخته شده است.
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
فیلم ها و داستان ها دو رسانه ی متفاوت از هم هستند که هر کدام، نقاط قوت و ضعف مختص به خود را در زمینه های مختلف دارند
نگارش به سبک «جریان سیال ذهن» این امکان را برای مخاطبین فراهم می آورد که افکار درونی شخصیت ها را «بشنوند»
کتاب «جنگ و صلح»، رمانی جسورانه و وسیع اثر «لئو تولستوی» است که داستان حمله ی ناپلئون به روسیه در سال 1812 را روایت می کند و چشم اندازی دقیق را از جامعه ی روسیه در اوایل قرن نوزدهم به تصویر می کشد.
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
تولستوی می نویسد ایمان هر چه باشد، به وجود محدود انسان، معنایی نامحدود می دهد، معنایی که از طریق رنج، محرومیت و یا مرگ نابود نمی شود:
تولستوی به عنوان نویسنده ای فوق العاده زبردست و تأثیرگذار، می دانست که رمان ها باید سرگرم کننده باشند، در غیر این صورت هیچکس زحمت خواندنشان را به خود نخواهد داد.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
چقدر ترجمه آقای مشفق همدانی زیبا و روان هست. فقط ترجمه ایشون از انتشارات نگاه رو پیشنهاد میکنم.
اینکه کتاب ترجمه شده آقای آتش بر آب تعداد صفحات خیلی بیشتری داره یعنی بقیه سانسور کردند یا اینکه مثل همیشه صفحات اضافی ترجمه آقای آتش بر آب بخاطر نقدهایی است که به کتاب اضافه کرده؟
ترجمه استاد آتش بر آب در این کتاب نقد و تفسیر نداره بجز چند صفحه توضیحات و عکسهای نشرهای معتبر خارجی . دلیل اصلی تفاوت تعداد صفحه فونت است … این کتاب یکی از درشتترین فونت هایی که دیدم را داره که برا من جذاب بود .
در پاسخ به مانی درامامی: ممنون از پاسخگویی
درنهایت ترجمه آقای همدانی بهتره یا آقای حبیبی یا آقای آتش برآب؟
صد درصد ترجمه سروش حبیبی یکی از بهترین مترجمهای ایران هستن
شاید باورتون نشه ولی مشفق همدانی رو امتحان کنید.
دوستان لطفا نظر بدید بلاخره آتش برآب یا مشفق همدانی یا سروش حبیبی؟ کدوم روانتر و زودفهم تره؟
من ترجمههای آقای آتش بر آب رو بیشتر میپسندم. از روسی به فارسی برگردونده شدن و خیلی روان و زیباست. اصطلاحات قشنگی رو توی ترجمه هاشون به کار میبرن.
اتش براب و حبیبی هر دو عالین مونده به سلیقه تو که با کدوم بیشتر ارتباط بگیری من به شخصه اتش براب رو میپسندم
ترجمه آقای آتش برآب یا ترجمه آقای حبیبی. هردو تا جایی که اطلاع دارم خوب هستند. خودتان باید ببینید که در میان این دو مترجم، کدام سبک ترجمه را بیشتر میپسندید.
ترجمه محمد مجلسی رو موجود کنید
ترجمش آشغاله بشین ترجمه حمیدرضا آتش برآب یا سروش حبیبی رو بخون
آخه تو نظرات گفتن آتش برآب خیلی محاوره ای حالا من جنایات و مکافات آتش برآب دوجلدیشو رو گرفتم اگر ترجمه ش خوب بود اینم با ترجمه اون میگیرم
اتفاقا ترجمههای آقای مجلسی خیلی خوب و حرفه ای هستند. به نظر من با ترجمه حبیبی بخون چون ترجمه مجلسی فعلا نایابه. اون یکی رو هم فراموش کن . شما میخوای ادبیات بخونی اونم یک رمان قرن نوزدهمی نه یک متن ایرانیزه شده محاوره ای . اون دیگه ادبیات نیست . یه نقل داستان خودمونیه.
وای من و دخترخاله م رفته بودیم انقلاب آناکارنینا بخریم گفتم ترجمه آتش برآب رو میخوام گفت ول کن این مترجمو و اون مترجمو ایا همشون از روی هم مینویسن
با ترجمه آقای حبیبی یا آقای آتش برآب بخوانید.
ترجمه محمد مجلسی رو موجود کنید من الان یه ساله زدم موجود شد خبرم کن ولی هنوز خبری نیس بابا محمد مجلسی دو جلدی رو موجود کن دیگه
چقدر ترجمههای آتش برآب زود فهم و غیر پیچیده است ، واقعا حرف نداره
شاید بعضیها مثل شما این فرم ترجمه رو بپسندند. من نمیپسندم من فقط یک ترجمه از آقای آتش برآب خواندم آن هم ۴ سال پیش وقتی برای خرید کتاب به کتابفروشی رفته بودم دوستی ازم پرسید از چه کشوری میخوای رمان بخونی؟ گفتم روسیه. اونهم کتاب یادداشتهای شیطان رو به من توصیه کرد با کلی تعریف و آب و تاب ترجمه آتش بر آب . من قبلا کلی رمان روسی خونده بودم از تورگنیف، تولستوی داستایفسکی ، گنچاروف، کورلنکو، شولوخوف، بردیایف، پوشکین ، گوگول بولگاکف و.. خلاصه این کتاب یادداشتهای شیطان رو خریدم بردم و خوندم . ترجمه رو نپسندیدم . هیچ متن فاخر ادبی یا حداقل شبه ادبی در آن نبود .انگار مترجم کتاب رو برای نوجوانان ترجمه کرده بود . . متن پر ازجملات نازل و محاوره ای بود. بهم برمیخورد. خود کتاب هم جذابیتی برایم نداشت . این شد اولین و آخرین تجربه من با ترجمههای ایشون و خلاص.
من قبلا با ترجمهی مشفق همدانی خوندم خیلی عالی بود الان در حال حاضر با ترجمهی سروش حبیبی دارم میخونم به نظرم به خوبی مشفق همدانی نیست ترجمهی آقای آتش بر آب اصلا و ابدا ادبی نیست کاملا محاوره ای هست انگار مردم کوچه و خیابون تازه اونم از نوع ایرانیش دارن با هم حرف میزنن 😄 در کل انگار دارین یه سریال ایرانی میبینین
قیمت از نجومی هم نجومی تره
تا ترجمه جناب اتش براب تموم نشده بخرید
اگه طرفدارای آقای حبیبی و آتش بر آب ناراحت نمیشن و دهه ۸۰های عزیز اجاره بدن ماهم بگیم که ترجمه مشفق همدانی واسه اونایی که بالای ۳۰ سال سن دارن و اهل ادبیات هستن لذت بخشتر هست. چون کار فاخر باید با ترجمه ادبی خونده بشه
یعنی شما دهه شصتیا باید همهنوع انگی رو بچسبونین به این نسل بدبخت... همه چیو باید ربط بدید به این نسل سوخته و بدبخت و در به در و آش و لاش. بعد این نسل هشتاد با اینهمه در به دری شده حرفخور مردم شما دهه شصتیا تا ابد الدهر مظلوم
با اینکه من خودمم دهه هشتادی نیستم ولی دیگه اینهمه هیت خوری هم زیادیه. تو اینستاگرام، تو جامعه همه جا باید یک هیتی بخورن اینا، انگار همهی بچههای این دهه یک مشت نونور و سوسول و مامانی هستن یا اون بدبختیهایی که بقیه میکشن رو نکشیدن.
من خودم دهه هفتادی هستم ولی واقعا بدبختترین نسل، نسل هفتاد و هشتاد هست شما تو زمان خودت با 10 هزارتومن میتونستی کتاب بگیری امروزه با 10 هزارتومن فحش هم به آدم نمیدن چه برسه به کتاب بعد هی به دهههای دیگه حرف بزنید.
نسل به اصطلاح سوخته ای اگر هست نسل پنجاه و شصته که اوج سختگیریها و دوران هولناک جنگه. هیچ تفریحی نبود ، نه گوشی هوشمندی نه کامپیوتری و نه ماهواره ای ، برنامههای تلویزیون از ۴بعد ظهر تا ۱۱ شب بود و تمام اونم فقط دو تا شبکه! خود من بارها بخاطر اینکه جوراب سفید پام بودبازداشت شدم . کتاب اون زمان هم گرون بود . مثلا قیمت کتابها اوایل دهه هفتاد :لرجیم ۱۵۰۰ تومان، دو جلدی هیتلر جان تولند ۳۲۰۰ تومان . این قیمتها اون زمان هم به نسبت درآمد مردم زیاد بود . مثلا دخل یک راننده تاکسی از صبح تا شب حدود ۲۰۰۰ تومان بود. نسل فعلی کلی امکانات داره کلی پدر مادرا نازشون رو میکشن خانوادهها کم فرزند شدن و تفریحات خیلی بیشتر شده.
دوست عزیز، میتونم ازتون بپرسم انتخواب ترجمه به سن چه ربطی داره ؟
کاربر سایت همه پدر مادرها هم ناز بچشون رو تو این نسل نمیکشن ببند دهنتو
من با ترجمه مشفق همدانی گرفتم و واقعا یکی از تاپترین ترجمهها بود ، راجب داستان کتاب هم آنا آرکادی یونا شک و تردیدش در عشق ورونسکی نسبت به خودش باعث یکسری اتفاقات شد که در نهایت به خودکشی منجر شد ، ولی خب خیلی راحت میتونست دیگران رو عاشق خودش کنه ، حتی نزدیک بود لوین رو هم از کیتی بگیره ، از طرفی هم یک قسمت داستان نامشخص به اتمام رسید و اون هم سرنوشت وارینکا و سرژ ایوانوویچ بود ، به نظر من این داستان رو مرحوم تولستوی میتونست ادامه بده و چنین سرانجامی نداشته باشه.
لعنت بهت که داستان رو به همین راحتی لو دادی
سلام دوستان کدوم ترجمه بهتر هست؟ دیدم از آقای حبیبی خیلی تعریف میشه ولی کتاب مرگ ایوانویچ رو با ترجمه ایشون موندم خیلی بد بود.
مرگ ایوان ایلیچ، درست است.
ترجمه آقای آتش بر آب بشدت عالی بود
سلام و درود. در این تابستان فرصتی شد و ایندفعه کتاب آنا کارنینا رو با ترجمه جناب آتش برآب مطالعه کردم هرچند که قبلاً با ترجمه جناب سروش حبیبی مطالعه کرده بودم و در کنار این مطالعه مجدد ترجمه استاد حبیبی هم کنارم بود. نکتهای که در ابتدا باید ذکر کنم صفحه آرایی و حروف چینی به شدت ضعیف نشر نیلوفر بود به گونه ای که گفتگوها رو حتی در خطی که مربوط به توضیحات راوی هست آورده! به گونهای روند مطالعه مخاطب رو خیلی کند میکنه در حالی که نسخه علمی فرهنگی چنین نبود و حروف چینی و صفحه آرایی خوبی داشت. نکته دوم درباره ویرایش کتاب هست هردو کتاب مشکلات ویرایشی داشتند ولی در حدی نبود که اذیت کننده و گنگ بشه. شاید در حد پنج،شش مورد. مورد سوم درباره طرح جلد کتابه. ای کاش نشر نیلوفر یه سلیقهای بر خرج میداد و این عکس رو از طرح جلدش عوض میکرد هروقت میبینمش یاد دالی همسر آبلونسکی میافتم به جای آنا. ولی طرح جلد علمی فرهنگی هم چندان قوی نیست و عکس بازیگر این فیلم (کِیرا نایتلی) رو زدن که لاقل به نظرم به شخصیت آنا با توجه به جذابیت و توصیفات تالستوی نزدیکتر هست هرچند که موافق این طرح جلد هم نیستم(ولی از نشر نیلوفر بهتر هست). نکته آخر درباره ترجمه کتاب هست. بنده زبان روسی آشنایی ندارم ولی در متن فارسی ترجمه جناب حبیبی و کلاسیکمانند ترجمه شده هرچند در برخی فصلها مفهوم رو پیچونده بودن(در بخشهای مربوط به رایگیری شوراهای روستا) ولی در کل قابل فهم هست و به روح اثر نزدیکتر. اما ترجمه جناب آتش برآب در گفتگوها کاملا محاوره است و در بخشهای دیگر کاملا روان و سلیس ترجمه شده و با توجه به صفحه آرایی خوب و حروف چینی مناسب روند مطالعه رو تندتر کرده به طوری که ترجمه جناب آتش برآب رو بنده 1 ماه و نیم و برای جناب حبیبی رو 2 ماهه تموم کردم(هرچند که سرعت مطالعه هر شخص متفاوت هست). ترجمه مشفق همدانی هم از این کتاب یک ترجمه آزاد هست که در مقابل این دو ترجمه حرفی برای گفتن ندارد. در کل هردو ترجمه خوب بودن و مشکلی در فهم اثر پیدا نمیکنید ولی موارد بالا هم گفتم که مدنظر داشته باشید. در کل امیدوارم با ذکر این موارد به انتخاب ترجمه درست و خوب این کتاب کمک کرده باشم. (امیدوارم کاربر سایت نیاد با افاضات درخشانش یه چیزی بچسبونه به این نظر)
تمام متن پوچ و بیهوده. خدانگهدارت محمدی جون
محمدی یک نگاه به متن خودت کردی ببینی افاضات به چی میگن؟😅برادر ی نظر نوشتی اونم پوچ فقط اومدی گفتی برای بار دوم خوندی ترجمه اینجوریه ترجمه اونجوریه با یک ایراد از طرح جلدهای تصویر. ببخشید از سری بعد ناشران با شما در طراحی جلد هماهنگ میشن. قربان شما. یاعلی مدد
محمدی متن رو مینویسی بعد آخر متن خودت یک کاری میکنی که توجه فرد موردنظر رو جلب کنی؟ خب نکن عزیز من متنت رو بنویس و کاری هم نداشته باش. این چیزایی هم که گفتی خیلیا پایینتر تو نظراتشون گفتن اینکه ترجمه فلانی کلاسیک تره ترجمه بهمانی عامیانه تره و. دیگه فقط میخواستی یک کامنت همینجوری ثبت کنی و یک تلنگری هم آخر متنت تو پرانتز بزنی؟
من نسخه خیلی قدیمی این کتاب رو خوندم که متعلق به مادرم بود و ۲۰۰ ص بیشتر نبود و یک جلدی هم بود و کتاب عجیبی بود سرنوشت انا هم عجیب و جالبه درکل کتاب بدی نبود
چه اشتباهی کردم ترجمه سروش حبیبی گرفتم،واقعا گنگ ترجمه میکنن
جوک سال 😂
آناکارنینای ترجمه حبیبی سانسوری داره
دوست عزیز جناب «مجید» بنده ترجمه سروش حبیبی رو با ترجمه انگلیسی ریچارد پیویر که بهترین ترجمه این کتاب به زبان انگلیسی است مو به مو تطبیق دادم. اگر بگم حتی کلمه ای سانسور ندارد گزافه نگفتم. دوران روسیه تزاری دورانی عمیقاً مذهبی در بین مردم عام و عمیقاً زیباشناسانه در بین اهالی هنر بود. تلفیق این دو چه چیزی برای سانسور دارد؟ چون داستانِ عشقی ممنوعه است، پس به نظر شما حتماً سانسور دارد! لطفاً با یک جملهٔ سرسرانه مخاطب را گمراه نکنید. ترجمه سروش حبیبی آنقدر ترجمه خوب و قوی و درستی است که بعید میدانم تا صد سال دیگر نیازی به ترجمه مجدد این کتاب باشد.(خود استاد معتقد به ترجمه مجدد آثار ادبی به فاصله هر دو_سه دهه است)
دوستان این کتاب رو با ترجمه آقای سروش حبیبی از نشر نیلوفر بخونید. اگر به هر دلیلی نتوانستید ترجمه اقای حبیبی رو تهیه کنید برید سراغ ترجمه اقای حمیدرضا آتش بر آب از نشر علمی و فرهنگی . ولی اولویت اول فقط برای ترجمه اقای حبیبی
کسی ترجمهی آقای طیبه احمدی جاوید رو خونده اگر آره چطور بوده ترجمش
بهترین و کاملترین ترجمه برای آتش برآب ، در ادبیات روسیه اولویت با ایشان است ، بدون شک
دقیقا همینه. برای علمی فرهنگی ۱۷۰۰ صفحه است بقیه به هزار نمیرسه
البته اگر سروش حبیبی و مهری آهی نباشند ... لحن شناسی هنر یک مترجم است که جناب آتش بر آب متاسفانه مزین بدان نیستند و بسیاری از متنهای سرتاسر سنگین و ادبی را به حالت محاوره ترجمه میکنند که چندان دلنشین نیست البته که هر سه عزیز خوبند اما حبیبی نظیر قاضی و نجفی یگانه ای است در ترجمه روسی ... الباقی قضاوتها بماند پای سلیقه مخاطب و الا هر سه عزیز شیوا ترجمه میکنند در ضمن علت زیادی ۷۰۰ صفحه ای کتاب نشر علمی فرهنگی به حروف چینی ... و بیانات گاها مضاعفی میباشد که در کتاب اصلی وجود ندارد ... پر صفحهتر بود الزاما دلیل کاملتر بودن یک ترجمه نیست ... با سپاس فراوان