(من دیگر از ترسیدن خسته شده بودم و دلم می خواست تن به تن با او مبارزه کنم. ترسی که من او را کشتم شکل یک رویا بود. شکل یک اسب تندرو بود که برای مردم شیراز خبر از حمله می برد.) جای خالی من داستانی بلند از شادی رحمان پور است که ما را با دوراهی هایی که سرنوشت در مسیرمان قرار می دهد روبرو می کند.