کتابی که تا پایان، آن را زمین نخواهید گذاشت.
مخاطب به وسیله ی قطعیت جهنمی نزدیک شونده، حیرت زده خواهد شد.
داستانی موجز که سرشار از قدرت و زیبایی است.
آدمایی که مث ما تو مزرعه کار می کنند، تنها ترین آدمای دنیان. قوم و خویش ندارن. مال هیچ دیاری نیستن. می رن تو مزرعه، یه پولی می سازن، بعد هم می رن تو شهر به بادش می دن. بعدش هم هنوز هیچی نشده دمشونو می زارن رو کولشون و می رن یه مزرعه ی دیگه. هیچ وقت هم هیچ امیدی ندارن.
«گفتم خیال کن ژرژ امشب رفت شهر و تو دیگه خبری ازش نشنیدی.» کروکس لحنی ظفرآلود به خود گرفته بود. تکرار کرد: «همین.خیالشو بکن.» لنی فریاد زد: «چطور نیاد؟ ژرژ همچین کاری نمی کنه. من خیلی وقته با ژرژم. همین امشب برمی گرده.» اما این شک و تردید بیش از طاقت او بود: «خیالت می رسه که نمیاد؟» چهره ی کروکس از شکنجه دادن لنی، شادمان شده بود. به آرامی گفت: «کسی چه می دونه دیگران چیکار می کنن. فرض کن اون می خواد بیاد اما نمی تونه. خیال کن که کشته می شه یا زخم می خوره. نمی تونه بیاد.» لنی می کوشید بفهمد. تکرار کرد: «ژرژ همچی کاری نمی کنه. زخمی نمی شه. هیچوقت زخمی نمی شه، چون که مواظبه.»
برکه سبز عمیق رود سالیناس هنوز اواخر بعدازظهر را می گذراند. اکنون دیگر خورشید دره را ترک گفته بود تا ستیغ تند کوهستان گابیلان را در پیش گیرد و بالا رود. نوک تپه ها از آفتاب در حال غروب به سرخی می گرایید، اما در کنار برکه میان چنارهای پلیسه دار، سایبانی دل نشین پدید آمده بود.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم
فیلم ها و داستان ها دو رسانه ی متفاوت از هم هستند که هر کدام، نقاط قوت و ضعف مختص به خود را در زمینه های مختلف دارند
به هر طرف نگاه کنید، با داستان ها روبه رو می شوید. از گذشته های خیلی دور که اجداد ما دور آتش می نشستند و داستان تعریف می کردند تا به امروز که شبکه های تلویزیونی، سریال های محبوبی تولید می کنند
رمان شرق بهشت داستان اجتماعی پیچیده و در هم گره خوردهی دو خانوادهی همیلتون و ترسک است که طی چند نسل ادمه دارد و خود نویسنده نیز به عنوان عضو کوچکی از خانوادهها در داستان حضور دارد
می توان گفت که هدف اصلی این ژانر، «زندگی بخشیدن به تاریخ» از طریق ساختن داستان هایی درباره ی گذشته یا یک دوره ی تاریخی خاص است.
آثار اشتاین بک، به جای فراهم آوردن فرصتی برای فرار از دنیای پیرامون، مخاطبین را به رویارویی با واقعیت دعوت می کنند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم و هیچوقت از یادم نمیره
الان نزدیک ۲ ماهه که منتظرم موشها و آدمهای ترجمهی آقای حبیبی موجود شه و نمیشه🤦
یکی از بهترین آثار ادبیات هست بنظرم و ترجمه آقای حبیبی بی نظیر بود
داستان تنهایی آدمها.. هرکدوم از شخصیتها رو نوعی از تنهایی آزار میده.. و در این میان، دوستی دو مرد به رابطهشون و به داستان رنگ میده.. ترجمه روان رضا ستوده رو حتما میپسندید.. البته که استاد حبیبی نیاز به گفتن ندارن
ترجمه استاد حبیبی رو خوندم عالی بود و درباره کتاب میتونم بگم عجیب بود و تامل بر انگیز..
سروش حبیبی ترجمه کرده بعد میرید ترجمههای دیگه رو میخونید؟
ترجمه پرویز داریوش (اساطیر) را خواندم. ترجمه بسیار عالی بود.
من با ترجمه مجید افشار خوندم..روانی ترجمه به نسبت خوب بود ولی غلط املایی زیاد داشت
محوریت داستان رو که دیگران گفتن ولی من از سبک راویگری و نویسندگی این کتاب بسیار لذت بردم..توصیف موقعیتها و کاراکترها دقیقا به اندازه بود..نه اونقدر کم که خواننده ارتباط نگیره و ملموس نباشه و نه اونقدر زیاد که حوصله سر بر باشه🤞🏻
ترجمه پرویز داریوش رو خوندم. خیلی خوب بود. چقدر دلم برای «لنی» سوخت؛ چقدر معصوم، چقدر تنها…
به به چه کتابی بود،واقعا عجب اثر فوق العاده ایی بود،من با ترجمه سعید دوج خوندم و چه ترجمهی دلپذیری بود.در خوندن این کتاب ذره ایی تعلل نکنید
من از نشر نگاه ترجمه رضا ستوده گرفتم ولی برعکس نشر ماهی صفحات کمتری داره و احساس میکنم کتاب باید هنوز ادامه دار میبود کسی از این نشر خریده که نظرشو بگه؟
بی نظیره ، فقط تو وصفش همین یک کلمه رو میتونم بگم ، کتابی هست که قراره هیچ وقت فراموشش نکنی ، واقعا این هنر یه نویسنده بسیار بزرگ مثل اشتاین بک هست که از یه داستان ساده همچنین اثری میسازه
تازه این کتاب تموم کردم و بی نظیر بود. با ترجمه مهدی افشار انتشارات مجید از بقیه انتشاراتیها خبر ندارم. فقط میتونم بگم نمیتونی این کتاب بخونی و آخرش گریه نکنی. ❤️💔
داستان کتاب خیلی ساده هست واقعا چیز خاصی نداشت ، یعنی اونقدر داستانهای زیبا در آثار ایرانی و کهن ما وجود دارند که عجیبه عده ای از این کتاب تعریف میکنند.
مثلا چه داستانی؟
اتفاقا لطفش به همین سادگیش بود یه داستانی که خواننده تا اخر دنبالشو میگیره و نمیتونه چشم از کتاب برداره و یه نفس بخونه و به معنی واقعی داستانه نه مهمل بافی و ... اینکه ما داستانهای کهن زیاد و جذابی داریم تعارضی با این کتاب نداره.اونها یه جای خود زیبان این کتابم به جای خود
شما تعصب دارید
ترجمه اقای حبیبی به قدری زیباست که ادم احساس میکنه اشتاین بک به فارسی نوشته کتاب رو !
روایتی خواندنی از درد و رنج کارگران.ترجمه مهدی افشار بی نظیر و برازنده این اثر هست
ترجمه سروش حبیبی که همیشه انتخاب اول و عالی،ولی با ترجمه مهدی افشار ،نشر مجید مطالعه کردم که اونم عالی بود.
ترجمه سروش حبیبی پیشنهاد میشه. قصه واقعا تکان دهندس... و شخصیت لنی که همیشه موندگاره...
ترجمهی سروش حبیبی افتضاح... ترجمهی پرویز داریوش و سعید دوج عالی...
سروش حبیب زدنی نیست، بیخیالش شو 😄