اکو در اوج توانایی های خود.
این اثر همچنان فوق العاده خواندنی باقی مانده است.
ماجراجویی های بائودولینو، هر کسی را به دنبال رمان غایی درباره ی داستان جاده ای قرون وسطایی است، راضی خواهد کرد.
شاید با سفری اینچنین زیر آفتاب خیره کننده، چشم ها در برابر هجوم تندباد شن، شنیدن زبان های جدید، مسافران لحظه های عمرشان چنان سپری می شد که انگار گرفتار تبی سوزان بودند و باقی در انتظاری چرت آلود. روزهایی بی شمار را صرف زنده ماندن کردند، تعقیب جانوران گریزپا، صرف چک و چانه زدن با قبیله های وحشی برای قرصی نان یا کمی گوشت گوسفند، کندن زمین، خسته و هلاک در جست و جوی آب، در سرزمین هایی که سالی یک بار روی باران به خود نمی دید.
به علاوه، نیکتاس با خود گفت، موقع سفر زیر آفتابی که به کله ات می تابد، در بیابانی که به گفته ی مسافران، سراب فریبت می دهد، شب صداهایی می شنوی که وسط تپه های شن طنین انداز می شود، و وقتی بوته ای پیدا می کنی و دل به دریا می زنی که میوه اش را بچشی، به جای آن که شکمت را سیر کند، تو را در خواب و خیال فرو می برد. چنان که نیکتاس خوب می دانست، گفتن ندارد که بائودولینو فطرتا آدم بی شیله پیله ای نبود؛ و وقتی باور کردن حرف یک دروغگو دشوار است مثلا وقتی می گوید که به قونیه رفتم، چطور و کی حرفش را باور می کنی وقتی بگوید موجوداتی دیده ام که وقتی جلوی چشم خودت ظاهر شود، نمی توانی باورشان کنی، و خود او هم اطمینان ندارد که آن ها را دیده است یا نه؟
اومبرتو اکو به عنوان یک نشانه شناس تلاش می کرد تا فرهنگ های مختلف را از طریق بررسی نشانه ها و نمادهای آن ها تفسیر کند
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟
بسیار زیبا و جذاب