پسرکی جوان در مسیر مدرسه گرفتار یک آدم روانی میشود و اتفاق شومی در زندگیش رقم میخورد.این زخم در کنار دیگر کابوس ها، باعث به هم ریختن و در هم شکستن شالوده اصلی زندگی اش میشود، ناخواسته دست به کارهایی بزند که ماجراهای تلخ دیگری شکل بگیرد، بخشی از کابوس های دائمی اش بشود و... گاهی یک اتفاق میتواند سایه ای سنگین بر تمام روزهای عمر آدمی بیاندازد. همچون کابوسی جهنمی هر لحظه زندگی تکرار شود و انسان را رها نکند،سایه ای که مثل رد یک زخم قدیمی و محو نشدنی حک میشوی روی تارهای نامرئی روح خودش را پهن میکند بر ویرانه های هستی آدم و دنیای پیش رویش را سیاه تر از رنگ شب میکند،همه چیز را از آن خود میکند و بعد تباهی از راه میرسد. سایه های سکوت داستان یکی از این آدم ها و از این اتفاق های شوم است.
کتاب سایه های سکوت