کتاب نخستین قانون - جلد 2

Before They Are Hanged
پیش از آنکه به دار آویخته شوند
کد کتاب : 21934
مترجم :
شابک : 978-6001822988
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 792
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب نخستین قانون - جلد 2

وقتی به یاران شما به هیچ وجه نمی توان اعتماد کرد و سلف شما بدون هیچ ردی ناپدید شد ، چگونه می توانید از شهری که دشمن او را احاطه کرده و سرشار از خائنان است دفاع کنید؟ کافی است یک شکنجه گر بخواهد فرار کند - اگر حتی می تواند بدون چوب راه برود.
مردم شمالی مرز انگلیل را ریخته و آتش و مرگ را در سرتاسر کشور یخ زده پخش می کنند. ولیعهد لادیسلا آماده است تا آنها را به عقب برگرداند و شکوهی را بدست آورد. فقط یک مشکل وجود دارد - او فرماندهی ارتش بدترین مسلح ، بدترین آموزش دیده و بدترین رهبری در جهان را دارد.
و بایاز ، اولین جادوها ، یک حزب ماجراجوی جسور را در یک مأموریت خطرناک از بین ویرانه های گذشته رهبری می کند. منفورترین زن در جنوب ، ترسناک ترین مرد در شمال و خودخواه ترین پسر در اتحادیه اتحادی عجیب و غریب اما کشنده دارند. آنها حتی ممکن است شانس نجات بشریت را از خوارکنندگان داشته باشند. اما اگر آنها خیلی زیاد از هم متنفر نبودند.
اسرار باستانی کشف خواهد شده در نبردهای خونین پیروز و باخته خواهید شد. دشمنان تلخ بخشیده می شوند - اما نه قبل از به دار آویخته شدن آنها.
کتاب « نخستین قانون_جلد 2» پیگیری شده در سه گانه قانون اول ماجراجویی بیشتری نسبت به کتاب اول دارد. نبردها و نبردها بی وقفه ادامه دارد. حس وسعت حتی تا انتهای جهان گسترش می یابد. شخصیت ها بیشتر توسعه یافته اند و هیچ چیز در شخصیت آنها قابل پیش بینی نیست. داستان با سرعتی سریع و با چشم باز به پایان می رسد.
این کتاب اثری است از « جو ابرکرومبی » با ترجمه روان سعید سیمرغ.

کتاب نخستین قانون - جلد 2

نکوداشت های کتاب نخستین قانون - جلد 2
"Abercrombie has written the finest epic fantasy trilogy in recent memory. He's one writer that no one should miss."
"ابرکرمبی بهترین سه گانه حماسی فانتزی را در حافظه اخیر خود نوشته است. او نویسنده ای است که هیچ کس نباید آن را از دست بدهد."
Junot Diaz

قسمت هایی از کتاب نخستین قانون - جلد 2 (لذت متن)
می گن کابرین کاملا غیر قابل پیش بینیه. مشاعرش رو کلا از دست داده. می گن زنش رو کشته و با سه تا دختر خودش ازدواج کرده. می گن خودش رو خدای زنده اعلام کرده. برای اینکه جلوی ورود جادوگرها و شیاطین و خائن ها به شهر رو بگیره، دروازه های شهر رو مهروموم کرده. هر روز آدم های جدیدی رو روی چوبه داری که چهار گوشه ی شهر بر پا کرده آویزون می کنن. هیچ کس اجازه ورود و خروج نداره. این خبرهایی که از دارمیوم به من رسیده…