کتاب آسمانی در اعماق; کتاب آسمانی در اعماق

کتاب آسمانی در اعماق

Sky in the Deep

کد کتاب : 21953
مترجم :
شابک : 978-6001823411
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

نامزد جایزه بهترین کتاب اول گودریدز

نامزد جایزه بوک نست

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب آسمانی در اعماق اثر آدرین یانگ

کتاب «آسمانی در اعماق» رمانی نوشته ی «آدرین یانگ» است که اولین بار در سال 2018 منتشر شد. داستان این رمان به دختری 17 ساله به نام «ایلین»، قبیله ی او «آسکا»، و جنگ صدها ساله ی آن ها با قبیله ی «ریکی» می پردازد. هر پنج سال، اعضای این دو قبیله با هم ملاقات می کنند تا به خاطر اختلافی میان ایزدهایشان، «سیگر» و «ثورا»، با یکدیگر بجنگند. «ایلین» که شاهد مرگ برادرش «ایری» در یکی از همین نبردها بوده، اکنون می خواهد انتقام خون او را بگیرد. اما وقتی جنگجویی از قبیله ی «ریکی» به او حمله می کند، «ایری» از راه می رسد تا خواهرش را نجات دهد. معلوم می شود «ایری» نه تنها نجات پیدا کرده بوده، بلکه اکنون به دشمن پیوسته است. «ایلین» که حالا در روستای قبیله ی «ریکی» حضور دارد، پس از مدتی درمی یابد که شاید این دو قبیله آنقدرها هم با یکدیگر تفاوت نداشته باشند.
آدرین یانگ
آدرین یانگ نویسنده ی آمریکایی ساکن کالیفرنیاست. او نویسنده ی کتابهای پرفروش نیویورک تایمز ، از جمله "آسمانی در اعماق" ، می باشد.
دسته بندی های کتاب آسمانی در اعماق
داستان فانتزی
ادبیات آمریکا
داستان تاریخی
داستان عاشقانه
ادبیات داستانی
ادبیات معاصر
ادبیات نوجوان
دهه 2010 میلادی
پرفروش ترین کتاب های نیویورک تایمز
نکوداشت های کتاب آسمانی در اعماق
Perfect for those who appreciate strong female protagonists, and cinematic battles.
اثری عالی برای مخاطبین علاقه مند به شخصیت های زن قدرتمند، و نبردهای سینمایی.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews
Fantasy lovers will be easily satisfied.
این اثر به راحتی، رضایت علاقه مندان به فانتزی را جلب می کند.
Booklist Booklist
A fast-paced, action-filled fantasy.
یک داستان فانتزی سریع و پرحادثه.
School Library Journal School Library Journal
قسمت هایی از کتاب آسمانی در اعماق (لذت متن)
من از دستش ندادم. من او را دفن نکردم. فقط اجازه دادم به چیزی جدید تبدیل شود.
«به چه فکر می کنی؟» دستم را گرفت. «به این که دیگر نمی خواهم بجنگم.» انگشتانش را دور دستم محکم تر بست. اکنون خیلی احمقانه به نظر می رسید، تمام آن جنگ ها. تمام آن مرگ ها و فقدان و سوگواری.
مه، مانند پرده ای روی زمین را پوشاند، اما می توانستیم صدا را بشنویم. تیغه های شمشیرها و تبرها در برخورد با زره جنگجویان.