فوق العاده خنده دار و هیجان انگیز.
نمایشنامه ای خارق العاده.
یکی از بزرگترین رویدادهای تئاتر معاصر ایرلند.
کلمن: کتری هم حواله م بکنی، من دست به اجاق تو نمی زنم. ولین: همینه که می گی، اجاق من. کلمن: پول کوفتی هم بدی، دست به اجاقت نمی زنم. ولین: خب من پول کوفتی نمی دم که تو دست بزنی به اجاق من. کلمن: خودم خوب می دونم پول نمی دی، توی کوفتی ای که آب از دستت نمی چکه.
کلمن: همیشه بهترین هان که می رن جهنم. من با اینکه زدم کله ی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالا صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف می کنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. می تونی با تیر کله ی باباتو بزنی و اصلا هم مهم نباشه. ولین: خب یه کم که مهم هست. کلمن: یه کم مهم هست ولی خیلی نه.
ولین: تو کشیش خوبْ منطقه ای هستی ها، یکی شون خانومشو کشته، با تبر زده فرق سرش، اون یکی مامانشو، با سیخ بخاری مغزشو درآورده، اون وقت کاری که تو باهاشون می کنی فقط گپ زدنه؟ هوه آره دیگه. ولش: قطعا کاری که من می تونم بکنم اینه که اگه دادگاه و پلیس... ولین: دادگاه و پلیس برن به جهنم. شنیده م یارویی که تو نماینده شی مقامش بالاتر از دادگاه و پلیس کوفتی بوده. ولش: (غمگین) من هم همینو شنیدم قطعا. حتما اشتباه شنید ه م دیگه. انگاری خدا تو این شهر اختیاری نداره. اصلا هیچ اختیاری نداره.
در اوایل قرن بیستم و در اغلب کشورهای اروپایی، تمایزی میان نمایش های ساده و خیابانی با آثار جدی تر به وجود آمد.
این کارگردان خلاق، ریشه در تئاتر دارد و سال ها است که جایگاه خود را به عنوان نمایشنامه نویسی برجسته تثبیت کرده است