یک روز بلبل نوک طلا از صدای گریه دختر کوچکی از خواب بیدار شد. می خواست از او بپرسد که چرا گریه می کند، اما دختر از آنجا دور شد و نوک طلا هم خیلی غمگین شد. از آن روز دیگر نتوانست آواز بخواند. او آوازش را گم کرده بود. برای پیدا کردن آوازش پیش گل سرخ رفت، از سرو پرسید، به رودخانه سر زد و … .
نویسنده در این داستان، به همراه تصاویر زیبا، راز آواز بلبل را برای شما بازگو می کند.
کتاب راز آواز