بسیار عجیب و فکرشده.
درخشان.
یک موفقیت.
سانتیاگو ناصر، روزی که قرار بود کشته شود، ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدار شد تا به استقبال کشتی اسقف برود. خواب دیده بود که از جنگلی از درختان عظیم انجیر می گذشت که باران ریزی بر آن می بارید. این رویا لحظه ای خوشحالش کرد و وقتی بیدار شد حس کرد پوشیده از فضله پرندگان جنگل است.
پلاسیدا لینرو، مادر سانتیاگو ناصر، بیست و هفت سال بعد که داشت جزئیات دقیق آن دوشنبه شوم را برایم تعریف می کرد، گفت: او همیشه خواب درخت ها را می دید. یک هفته پیش از آن خواب دیده بود توی هواپیمایی از کاغذ قلعی، از میان درختان بادام می گذرد، اما به شاخه ها گیر نمی کند.
از لای در باز، برادران ویکاریو را دید که با کاردهای آمیخته از میدان گذشتند و به طرف خانه دویدند. از جایی که ایستاده بود، انها را خوب می دید. اما نمی توانست پسرش را که از طرف دیگر میدان به طرف در می دود، ببیند. پس شتابان به طرف در آمد و آن را بست. فقط چند لحظه مانده بود که ساتیاگو وارد شود که در بسته شد.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مطلب قصد داریم به شکل خلاصه با ویژگی ها و عناصر مهم «داستان نوآر» بیشتر آشنا شویم.
بیش از هر ژانر و سبک دیگر، این «رئالیسم جادویی» بود که دوران شکوفایی «ادبیات آمریکای لاتین» را در قرن بیستم تعریف کرد
مارکز در داستانش به مخاطبین خود نشان می دهد که هر چیزی می تواند ممکن باشد
داستان های جنایی، یکی از قواعد اساسی قصه گویی را به آشکارترین شکل نشان می دهند: «علت و معلول»
می توان درباره ی رمان صد سال تنهایی گفت که این اثر چیزی حیاتی را در مورد تجربه ی تاریخی صدها میلیون نفر در خود دارد که فقط به آمریکای لاتین خلاصه نمی شود
این دسته از کتاب ها، ضربان قلب مخاطب را به بازی می گیرند و هیجان و احساس ورود به دنیایی جدید را برای او به ارمغان می آورند.
سورئالیسم را بیشتر با هنرهای تجسمی می شناسند اما در واقع، این جنبش نه تنها در هنرهای تجسمی، بلکه در ادبیات ریشه دارد.
بذرهای رمان های گارسیا مارکز، پدرِ رئالیسم جادویی، در جوانی اش کاشته شده اند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
اگر همیشه با دیده ی شک و تردید به رمان های عاشقانه و طرفداران آن نگریسته اید و علت محبوب بودن این ژانر، کنجکاوی تان را برانگیخته است، با این مقاله همراه شوید
رئالیسم جادویی، سبک ادبی فوق العاده جذاب و محبوبی است که از دل جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شده است.
داستان جذابی بود و کوتاه بودن رمان انگیزه میده که زود تمامش کنی، زاویه دید در کل داستان اول شخص بود و نویسنده قدرت قلمشو به رخ کشیده بود. شخصیتها بسیار زیاد و اسامیشان چندکلمه ای و سخت بودند. خواننده اگر تازه کار باشه با اسامی گیج و دلزده میشه. پایان داستان به دلیل کمک ناخواستهی مادر به قتل فرزندش خیلی تراژیک بود. سیر داستان یکنواخت و کیفیتش متوسط به بالا بود و هیچجا آب نبسته بود تو کار. همهی داستان قابل اتفاق در دنیای واقع به نظر میرسید به جز صحنههای آخر که سانتیاگوناصر دل و روده اش رو گرفته بود دستشو راه میرفت. سوپ تاج خروس و رفتار اسقف و فرهنگ اعراب مهاجر و خیلی چیزها نشانههای بود که تو فرهنگ اون منطقه معنا و مفهوم داره ولی برای ما بی معنی بود.
داستان معمولی بود خیلی کاراکترها زیاد بود ادم قاطی میکرد ولی قلم خوبی نویسنده داره
خیلی جالب... قلم یک استاد داستان نویسی👏
مارکز با هوشمندی تمام، با طرح یک معما خواننده را تا لحظهی آخر به دنبال خود میکشاند اما درنهایت هم پاسخی نمیدهد. سانتیاگو ناصر سزاوار مرگ بود، یا نبود؟ سوالی که هر خواننده ای بی شک در سه صفحهی آخر تصمیم خود را نسبت به پاسخ آن گرفته اما کتاب را که میبندد هنوز مطمئن نیست که این پاسخ بر آمده از عقل است یا احساس!
اولین اثری که از آقای مارکز خوندم. داستان بر اساس واقعیته و همون اول داستان بهتون میگه یارو کشته شده و ادامه داستان راجع به قضایایی که باعث شد این یارو بمیره.ترجمه کاوه میرعباسی رو خوندم که خوب بود. تو داستان جاهایی بود که برام مبهم مینمود و نمیدونم به خاطر ترجمه مترجم بود یا خود داستان این طور بود.
اثر بزرگی نیست ولی قدرت داستان پردازی مارکز را نشان میدهد.
کتاب خوبیه با ترجمه میرعباسی خوندم
پیشنهاد میشه خوندن اش ... روایتی عجیب از خشم و تعصب و تقدیر
داستانی جذاب و گیرا با توصیفهای درخشان که از نابغه ای چون مارکز برمیاد که حتی روایت یک قتل رو هم اینچنین درخشان و استادانه بیان کنه
داستان خیلی درگیرکننده ای داشت و هیجان جالبی موقع خوندنش حس میکنین که باعث میشه نتونین ولش کنین.در یک کلام سرگرم کننده بود
کدام ترجمه نسبت به باقی ترجمهها بهتره؟
کاوه میرعباسی
این کتاب پیشتر توسط خانم گلستان با عنوان گزارش یک مرگ ترجمه شده بود که از فرانسه ترجمه کرده بودند. توصیه میکنم ترجمه جناب میرعباسی رو بخونید که از متن اسپانیایی ترجمه شده