این کتاب یک مکاشفه و هدیه ای برای همه کسانی که در آن حضور دارند. با این کتاب من خندیدم و گریه کردم و در پایان ، پر از قدردانی عمیق از جان فردریکسون. من نمی توانم این کتاب را به اندازه کافی و به طوری که شایسته آن است توصیه کنم.
دروغهایی که ما به خودمان می گوییم توهمات ما را منفجر می کند تا حدی که ممکن است با خود و دیگران به یک رابطه واقعی و معتبر برسیم. جهان پر از تحریف است ، اما جان فضایی شگفت انگیز را ایجاد می کند که حقیقت عاطفی را می توان بدون ترس بیان کرد. نوشته های او احساس تسلط روحی و روانی دارد.
همه ما به خودمان دروغ می گوییم تا از درد در زندگی مان اجتناب کنیم. از این رو، همه به عنوان آدم هایی ناقص و ناکامل با هم برابریم ؛ پس می توانیم با شأن برابر با هم گفتگو کنیم و موظف به بیان حقایق به خود و دیگران هستیم. با این کار، یعنی دیدن دروغ هایی که به خود می گوییم و مواجهه با حقایقی که از آنها اجتناب می کنیم، راهی را برای زیستن در حقیقت و با یکدیگر می یابیم. شنیدن حقیقت از دیگری به معنا ی تسلیم او شدن نیست، بلکه به این معناست که به چیزی بزرگتر تسلیم شده ایم: حقیقت. ما در زندگی راه هایی را می پیماییم که دروغ هایمان مشخص کرده اند و فقط به رنجمی انجامند. وقتی رنجمان طاقت فرسا و جانکاه می شود، نیازمند کسی می شویم که در دیدن دروغ هایی که باور کرده ایم و دروغ هایی که به خودمان می گوییم، ما را یاری دهد. چون، تنها با دیدن این دروغ هاست که با حقایق زندگی مان مواجه می شویم و به راه حقیقت بازمی گردیم؛ و چون، دروغ های ما بیمارمان و مواجهه با حقایق درمانمان می کنند. این کار مستلزم وجود کسی است که ما را در دیدن آن دروغ ها و تحمل دردی که پنهان کرده اند، یاری دهد و هنگام فرو افتادن در حقایقی که از آنها اجتناب می کنیم، دستمان را بگیرد.
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
ترجمه آقای منشی بسیار بیروح و ماشینی است، ترجمههای دیگه رو لازمه مطالعه کنم
کاش ترجمه نشر ارجمند زودتر بیارید تو نشر خودشون مجود لطفا شما هم موجود کنید
ای وای! من تازه امشب متوجه رسوایی عظیم آقای منشی شدم و اینکه آقای فردریکسون در ویدئویی مفصل شرح دادن همهچیز رو. جناب رشیدی نیا! خواهش میکنم تشریف بیارید دیدگاهتون رو مجدداً در خصوص آقای منشی با من در میون بذارید که برای شما بک جور مشتاقم و برای اونهایی که دیدگاهتون رو پسند میکنند جور دیگه :)
این کتاب در زمینه روانشناسی و روانکاوی هستش. نویسنده خودش یک روانکاو و روان درمانگر هستش و در این کتاب هم تجربیات چندساله خودش رو با خواننده به اشتراک گذاشته. در هنگام خوندن کتاب گاهی به جملههای بر میخوریم که واقعا ساده، عمیق و عجیب پر مفهوم هستند و گاهی هم با راه حلهای رک و خشک (البته درست) نویسنده برخورد میکنیم. اگه انتظار دارید با خوندن این کتاب مثلا برای مشکل رابطه خودتون دنبال راه حل باشید به نظرم سراغش نرید چون نویسنده حقیقتا به نظرم راه حل ارائه نکرده و خیلی کلیتر صحبت کرده. مثلا برای کسی که در یک رابطه به مشکل برخورده (یا در حال جدایی هستش و یا کلا رابطه اش با طرف مقابل تموم شده) پیشنهاد داده که وضعیت فعلی یا حقیقی زندگی رو قبول کنه و باهاش کنار بیاد. یعنی قبول کنه که طرف مقابلش در رابطه فلان خصوصیات رو داره یا فرد رو باید با همون خصوصیات قبول کنه یا ازش جدا بشه. دیگه نویسنده پیشنهاد یا راه حلی برای تغییر فرد مقابل یا درست کردن رابطه، نمیده. و البته تمرکز و توجه نویسنده بر روی خواننده هستش نه بر دیگران. درسته کتاب کلی نکته و پیام داره اما به نظرم لپ کلام کتاب اینکه به خودتون دروغ نگید و خودتون رو با دروغ هایی که دوست دارید، مشغول نکنید بلکه به پذیرش برسید و از حقیقتهای زندگی تون فراری نباشید. وقتی زندگی رو همینطور که الان هست بپذیرید و از حقیقتهای زندگی تون فراری نباشید، مطمئنا خیلی از دردها و مشکلاتی که باعث میشن زندگی خوبی نداشته باشید برطرف خواهد شد. و اینکه نویسنده برای درک بهتر موضوع مطالب بیان شده در کتاب رو با مثالهای واقعی (تجربیات بیمارانش) ادغام کرده و اونارو به این صورت در کتاب اورده. و در نهایت این کتاب علاوه بر مخاطبین عمومی بیشتر به دانشجویانان روانشناسی و روان درمانی و حتی روان درمانگران پیشنهاد میشه.
چون امکان ارسال داسخ مستقیم به دیدگاه آقای احسان رشیدینیا رو نداشتم باید اینجا خدمتشون عرض کنم که: دوست گرامی! من اگر حس کنم کار مترجمی با «نقد سازنده» درست میشه نقد سازنده میکنم، مثل همون چیزی که با مثال روشن در بخش دیدگاههای کتاب «امتحان نهایی» اثر خولیو کورتاثار نوشتم. اما وقتی کتابی ۵۳ نوبت تجدید چاپ شده باشد (تازه اون هم اگر اغراق و نیرنگ ناشر نباشه) و همچنان به اشکالات ترجمه بیاعتنایی میشه یعنی مترجم کارش از این حرفها گذشته. آقای منشی ازغندی با آقای فردریکسون از نزدیک ارتباط داشتن؟ شاید مشکل دقیقاً همینه! همین که هر کس چهارتا ترانهی خوب مینویسه فکر میکنه میتونه خوانندهی خوبی هم بشه، هر کس چهارتا ترجمهی خوب از علوم سیاسی منتشر میکنه فکر میکنه میتونه تحلیلگر خوبی هم باشه. کی به آقای منشی ازغندی گفته چون از حواریونِ آقای فردریکسون هستند پس میتونن ترجمهی متعهدانهای هم از آثار ایشون ارائه بدن؟ نسخهی نشر ارجمند رو با ترجمهی آقای حمید شمسیپور خوندم و به مراتب باکیفیتتر و حرفهایتر بود.
من کتاب با ترجمه آقای منشی ازغندی خوندم و با توجه به اینکه وبینارهای جان فردریکسون رو هم شرکت کردم و نسخه اصلی رو هم خوندم ترجمه رو خیلی دقیق و وفادارانه به متن و دیدگاه نویسنده دیدم.
من کتاب دروغهایی که به خود میکوییم با نشر بینش نو را مطالعه کردم. متن کتاب بسیار تخصصی و با ادبیات فاخر و تاثیر گذار جان مطلب از آنچه نویسنده کتاب ( جان فردریکسون) قصد انتشارش را داشته است را منتقل میکند.
کاش جناب منشی ازغندی نصف توانی که برای فخرفروشی زندگی حرفهای و چاپلوسی برای آقای نیما قربانی گذاشتند رو اختصاص میدادن به وسیع کردنِ فرهنگ لغتشون. عملاً هر کاری کردند غیر از ترجمه!
سلام. من ترجمه دکتر مَنشی با نشر بینش نو را خوانده ام، عالى بود. بنظرم بخش یادداشت مترجم به اختصار و مفید نوشته شده است و حاکی از ارتباط نزدیک آقای مَنشی (مترجم) با آقای جان فردریکسون (نویسنده) است که طبعاً خیال خواننده فارسی زبان از قرابت معنایی و تخصصی متن در دسترس را، با متن اصلی آسودهتر میکند. ادای احترام به آقای دکتر قربانی در یادداشت مترجم به عنوان یکی از پیشکسوتان رویکرد روانپویشی، نشانه رعایت ادب آقای مَنشی است. اینکه با وجود چاپ ترجمههای دیگر از این کتاب، ترجمه چاپ شده در نشر بینش نو تا آخرین شماره اى که بنده دیدم یعنى ۵۷ مرتبه تجدید چاپ شده، پیام روشنی از ارتباط قلبی مخاطب، ورای کلمات، با پیامی است که آقای جان فردریکسون ارائه داده. واضح است که این پیوند، به لطف ترجمه آقای دکتر مَنشی به وقوع پیوسته است. خواننده این ترجمه که با مجوز رسمی نویسنده چاپ شده است، اگر به خود دروغ نگوید، واقعیت را میسنجد و تاثیرگذار بودن آن را کتمان نمیکند و به جای انحراف توجه مخاطبان آتی، در صورت لزوم و داشتن صلاحیت لازم، نقد سازنده ای میکند تا در صورت تأیید، در ویرایشهای آتی اعمال شود.
این کتاب واقعا عالی هست حتما مطالعه کنید مخصوصا با ترجمه بینش نو
من کتاب انتشارات بینش نو رو تهیه کردم. متاسفانه از همون اول با ترجمه ارتباط خوبی نگرفتم : نمونه : صفحه 19 : - تو نمیتونی واقعیت رو فراموش کنی , اما به نظر میرسه با قولهای شوهرت ازدواج کردی. - این حرف خیلی تنده . - قصد ندارم با تو تند باشم .... من به عنوان خواننده نمیتونم درکی از" تند" بودن در این ترجمه داشته باشم . ایا منظور نویسنده "صریح" بودن هست ؟ ایا منظورش "غیر منصفانه" بودن قضاوت هست ؟ ایا منظورش " زود بودن برای قضاوت " هست ؟ واژههای بسیار بهتری میتوانست در اینجا بکار برده بشه .
درود بر شما بنظر بنده هم همینطوره که میفرمایید شما دو ترجمه دیگه رو هم مطالعه کردید ؟ کدوم یک رو پیشنهاد میفرمایید؟
یعنی تا به حال نشنیدین که کسی بگه رفتارت خیلی تند و زننده هست
چقدر کامل و شفاف اشاره کردید و نقد کردید. من هم دقیقاً مشکلم همینه، متن انگلیسی رو نخونده میتونم با اطمینان بالایی بگم خیلی جاها میشد از کلمات بهتری به جای عبارت تند و زننده و اهانتآمیز «توهم» و «توهمات» استفاده کرد. اصلاً بگیم اهانتآمیز هم نیست، کلمات «توهم» و «توهمات» برای موقعیتهای روانی خیلی حادتر از موقعیتهاییست که تو این کتاب اومده! میشد به جای اینها از افکار یا فکر و خیال استفاده کرد.