کتاب دل مردگی

Iron in the Soul
کد کتاب : 33909
مترجم :
شابک : 978-6220106005
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 380
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1949
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

عذاب روح
Iron in the Soul
کد کتاب : 989
مترجم : علی امین نیا
شابک : 978-964-7468-41-1
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 494
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1949
نوع جلد : سلفونی
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب عذاب روح اثر ژان پل سارتر

کتاب عذاب روح و یا «دل مردگی» ، رمانی نوشته ی ژان پل سارتر است که نخستین بار در سال 1949 به انتشار رسید. در ژوئن سال 1940 میلادی، سربازان فرانسوی شکست را تجربه کردند، توسط افسران مافوق خود رها شدند و به انتظار قرارداد آتش بس نشستند. داستان این رمان، روز به روز و ساعت به ساعت ماجرای سقوط فرانسه و افکار، احساسات و اعمال انسان های درگیر در این ماجرا را روایت می کند؛ انسان هایی که برایشان اهمیتی نداشت، انسان هایی که فرار کردند، افرادی که جنگیدند و البته افرادی مثل متیو، کسی که زندگی خود را وقف رسیدن به آزادی های شخصی کرده بود اما اکنون باید با تلخی های جنگ رو به رو می شد و کشتن را یاد می گرفت. رمان عذاب روح، تصویری دلهره آور از جنگ و از معنای شکست است.

کتاب عذاب روح


ویژگی های کتاب عذاب روح

ژان پل سارتر برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 1964

ژان پل سارتر
ژان-پل شارل ایمار سارْتْرْ، زاده ی ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ و درگذشته ی ۱۵ آوریل ۱۹۸۰، فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان نویس، نمایش نامه نویس و منتقد فرانسوی بود.پدرش «ژان باپتیست سارتر» افسر نیروی دریایی فرانسه و مادرش «آنه ماری شوایتزر» دخترعموی «آلبرت شوایتزر» پزشک معروف، برنده ی جایزه ی صلح نوبل بود. پانزده ماهه بود که پدرش به علت تب از دنیا رفت. پس از آن مادرش به نزد والدینش به مودون بازگشت.او در سال ۱۹۲۲ موفق به گرفتن دیپلم شد، پس از آن تصمیم گرفت به همراه «نیزان» در «دانشسرای عالی پاریس» در رشته ی آم...
نکوداشت های کتاب عذاب روح
It powerfully depicts the fall of France in 1940.
این اثر به شکلی تأثیرگذار، سقوط فرانسه در سال 1940 را به تصویر می کشد.
Random House

An excellent read.
اثری شگرف.
Professional Moron

Moving and harrowing.
تکان دهنده و شوکه کننده.
Moonshake Books

قسمت هایی از کتاب عذاب روح (لذت متن)
انسان ها، اسیر جنگی می شوند که لیاقتش را دارند.

پاریس، در حقیقت، خالی نبود. ساکنین آن، پاره هایی از زمان بودند که در گوشه و کناری جان می یافتند و تقریبا در همان لحظه، دوباره در پرتوی جاودانگی، تحلیل می رفتند.

همه جا، تا جایی که چشم می دید، سکوت و پوچی بود، پرتگاهی که پیش روی او تا افق کشیده می شد... خیابان ها به هیچ جا منتهی نمی شدند و بدون آدم ها، تمامشان شبیه هم بودند.