خون نقطه هایم را به صورتم بپاش
با انگشت هایی که گاهی
بر سطوح خودشان می شوند هیولا
زیبا نمی میرم با نکته های تو حتا کلئوپاترا
جنبنده در جنون تکه های لوند
کی بودنم کجاست؟
وقتی استخوان های کتفم تیر می کشند
و دستی که تعارف صندلی اش برهنه ام کرد
آسمان لعنتی گم شو
آسمان
آن مرد در باران آمد.
و زیبایی سگ
لای گوشت هایم پارس می کند
تو!
اما تو
هی فروغ فرخزاد
پشت پلک هایت حالا چه شکلی اند؟