- بقیه تهدیدهاتوبذار واسه بعدمن کیفم وپولامو ازتوواون رفیق بی شرفت میگیرم وگرنه انقدر توی زندان میمونی که نتونی به تهدیدات عمل کنی . فرزاد دزد را باتمام قدرت نگه داشته بود تا فرصت این که کاری بکند یا چاقو بکشد نداشته باشد دستهایش را از پشت محکم گرفته و اورا به دیوار چسبانده بود و فشار میداد . برعکس تلاش او دزد اصلا مقاومتی از خود نشان نمیداد و خود را تسلیم کرده بوداما فرزاد همچنان اورا محکم گرفته وبه دیوار فشارمیداد تااین که صدایش راشنید . - هی عوضی ولم کن دستمو شکوندی .
رمان خوبی وجذابیه توصیه میکنم