نگاهش محو عکس قدیمی اما با ارزش بود، محو دختری مو حنایی که زیر نورآفتاب چهارزانو زده و پوست سفیدش چون دریای پشت سرش می درخشید و خنده ای دندان نما و زیبا به لب داشت!
بارها خواست آن عکس را که شده بود هم درد و هم درمان پاک کند و خلاص شود، اما نه جراتش را داشت و نه قدرتش!