کتاب مرشد و مارگریتا (جلد سخت)

The Master and Margarita
کد کتاب : 62333
مترجم :
شابک : 978-9647443272
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 534
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 35
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 449
مترجم :
شابک : 978-600-7987-27-8
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 624
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگاریتا
The Master and Margarita
ادبیات کلاسیک جهان (2)
کد کتاب : 139860
مترجم : علیرضا عبادتی
شابک : 978-6004506892
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 88
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 2324
مترجم :
شابک : 9786009538478
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 444
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 2322
مترجم :
شابک : 9786006608556
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 504
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 30126
مترجم :
شابک : 978-9640018699
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 480
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگاریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 124875
مترجم :
شابک : 978-6227118742
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 414
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

مرشد و مارگاریتا (جلد سخت)
The Master and Margarita
کد کتاب : 13153
مترجم :
شابک : 978-6002535092
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 568
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : ---

مرشد و مارگریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 120539
مترجم :
شابک : 978-6226344630
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 107
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

مرشد و مارگریتا (شومیز)
The Master and Margarita
ویراست دوم
کد کتاب : 12314
مترجم :
شابک : 978-9647443272
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 534
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 35
زودترین زمان ارسال : ---

مرشد و مارگاریتا
The Master and Margarita
کد کتاب : 82154
مترجم :
شابک : 978-6002535092‬‬
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 568
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1967
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب مرشد و مارگریتا اثر میخائیل بولگاکف

این هجویه ی تأثیرگذار از زندگی در دوران حکومت شوروی، نوشته ی میخائیل بولگاکف، در تاریک ترین دوره ی رژیم استالین به رشته ی تحریر درآمد. رمان مرشد و مارگریتا با تلفیق دو بخش جدا از هم و در عین حال، در هم تنیده-یکی در اورشلیم باستان و دیگری در مسکوی معاصر-از صحنه های پرهیجان و پرتنشی چون طوفان های سهمگین و حمله ی خون آشام ها به صحنه های تاریکی تغییر مسیر می دهد: صحنه هایی مانند ملاقات عیسی با پیلاتس، قتل یهودا در شبی مهتابی و صحنه هایی حاکی از واقعیت مضحک و سیرک گونه ی مسکو. شخصیت های مرکزی کتاب-ولاند و همراهانش، گربه ای سیاه به نام بهیموث، شاعری به نام ایوان هوملس، پونتیوس پیلاتس، نویسنده ای که با نام مرشد شناخته می شود و همراه مشتاق او، مارگریتا-در دنیایی گرد هم آمده اند که فانتزی و واقعیت عریان را در هم می آمیزد و کلاژی هنرمندانه است از عجایب، کمدی سیاه و مسائل بی پایان اخلاقی. اگرچه نوشتن کتاب در سال 1940 به پایان رسیده بود، اما این اثر برای اولین بار در مجله ی موسکوا در سال 1966 به انتشار رسید و خیلی زود به موفقیتی جاودان مبدل گشت. مخاطبین مرشد و مارگریتا از بیان آزادی های هنری و معنوی در این کتاب، استقبال فوق العاده و کم نظیری کردند.

کتاب مرشد و مارگریتا


ویژگی های کتاب مرشد و مارگریتا

جزو فهرست 100 کتاب قرن لوموند

فیلم هایی بر اساس این کتاب در سال های 1972 تا 2011 ساخته شده است.

میخائیل بولگاکف
میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف، زاده ی ۱۵ مه ۱۸۹۱، کیف و درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۴۰، مسکو، نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور روسی در نیمه ی اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او مرشد و مارگاریتا است.میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد شد. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ...
نکوداشت های کتاب مرشد و مارگریتا
Brilliantly flamboyant and outrageous.
بسیار درخشان و طوفانی.
Detroit News

One of the truly great Russian novels of [the twentieth] century.
یکی از رمان های واقعا بزرگ روس در قرن بیستم.
New York Times Book Review New York Times Book Review

By turns hilarious, mysterious, contemplative, and poignant . . . A great work.
خنده دار، اسرارآمیز، اندیشمندانه و گزنده... اثری بزرگ.
Chicago Tribune Chicago Tribune

قسمت هایی از کتاب مرشد و مارگریتا (لذت متن)
درست معلوم نبود چه چیزی بزدومنی را وادار کرده بود شعر را آن طور که نوشته بود، بنویسد: آیا استعداد فراوانش برای توصیفات عینی مسبب خطایش بود یا نادانی کاملش درباره ی مضمون شعر؟ به هرحال مسیح او کاملا زنده از آب در آمده بود؛ مسیحی که با وجود عیب های بسیارش، در واقع زنده بود. اما برلیوز می خواست به شاعر ثابت کند که مسئله ی عمده این نیست که مسیح چه کسی بود و یا حتی خوب بود یا بد؛ بلکه مسئله این است که اساسا شخصی به نام مسیح وجود خارجی نداشته و تمام داستان های مربوط به او ساختگی محض اند و اسطوره ی صرف اند...

نیمه شب نزدیک می شد، باید عجله می کردند. مارگریتا دور و برش را درست نمی دید؛ چند شمع و حوضچه ی خالی به یادش ماند که از سنگ عقیق ساخته شده بود. مارگریتا را در میان حوضچه ایستاداندند و هلا، با کمک ناتاشا، بدنش را با مایع غلیظ داغ سرخ رنگی شستشو داد. مارگریتا مایع را مزمزه کرد و از طعم شور آن دانست که حمامش از خون است و بعد از این روپوش ارغوانی، نوبت مایع دیگری بود رقیق، شفاف و صورتی رنگ؛ سر مارگریتا از عطر گل سرخ به دوران افتاد. آنگاه مارگریتا را برتختی از بلور خواباندند و با برگ سبز آنقدر بر پوست تنش مالیدند که تنش شفاف شد...

باجگیر چشم هایش را فرو بسته بود و صاعقه ای آسمانی را انتظار می کشید. اتفاقی نیفتاد. بی آنکه چشم های خود را بگشاید، خشمش را با نفرین بر آسمان فرو نشاند. فریاد می زد که ایمانش خلل یافته و حتما خدایان دیگر و بهتری نیز هستند. هیچ خدایی رخصت نمی داد مردی چون یسوعا بر صلیب بگذرد. باجگیر که صدایش سخت گرفته بود، فریاد زد: نه اشتباه می کردم... شاید دود قربانی های معبد چشمت را نابینا کرده و تنها بانگ شیپور کاهنان را شنوایی؟... ای خدای راهزنان و حامیان و هواداران راهزنان لعنت باد!