کتاب «پدر بودن و فلسفه» به پدران خرد و توصیه های عملی برگرفته از تاریخچه فلسفه ارائه می دهد. لون اس نیس در این کتابهم تفکر برانگیز و هم طنزآمیز، نقطه شروع و پایان ارزشمندی برای تأمل در این نقش حیاتی فراهم می کند.
لون اس نیس به نقش ها، تجربیات، اخلاقیات و چالش های پدری از منظر فلسفی می پردازد.
کتاب «پدر بودن و فلسفه» شامل مقالاتی در مورد کنفوسیوس، سقراط، تجربه پدری آفریقایی، و دیدگاه دو نویسنده زن را بررسی می کند و معنای پدر بودن را بررسی می کند. گفته شده است که پدر بودن چیزی است که در نهایت به یک مرد معنای زندگی می دهد. و هرگز نقش پدر تا این حد درگیر نبوده است - یا انتظارات آنقدر بالا نبوده است. چیزهای زیادی برای پدران وجود دارد که باید کشف کنند، و همانطور که سقراط نشان داد، یادگیری واقعا زمانی آغاز می شود که ما به عنوان پدر متوجه می شویم که چقدر کم می دانیم. کتاب پدر بودن و فلسفه حکمت و توصیه های عملی برگرفته از تاریخ فلسفه را ارائه می دهد و دغدغه های پدرانه را بررسی می کند:
چگونه فرزندانی سازگار تربیت کنیم و تجربه رضایتبخشتر و لذتبخشتری از پدر شدن داشته باشیم
پدر بودن به چه معناست؟ این سوال در سراسر تاریخ و در سرتاسر جهان به شکل عجیبی نادیده گرفته شده است. مطالب نسبتا کمی در مورد یکی از مهم ترین نقش هایی که یک مرد در طول زندگی اش ایفا می کند به رشتۀ تحریر درآمده است. همۀ ما بدون شک با کلیشه هایی مانند حامی خانواده، نان آور و ناظم مواجه شده ایم، ولی این همۀ ماجرا نیست. حتی چندان مشخص نیست که این صفات _ به ویژه در زمانۀ ما _ اصلا برای پدر بودن ضروری باشند.
طی نیم قرن گذشته، آن قدر تغییرات اجتماعی و اقتصادی متعددی رخ داده است که پذیرش این مدعا چندان اغراق آمیز نیست که مفهوم پدربودن در پیش چشمان ما بازآفرینی شده یا حتی تازه آفریده شده است. خانواده ها معمولا کوچک تر و سیارتر شده اند و شبکه های کمتری آن ها را از نزدیک حمایت می کنند؛ شاید حتی هیچ شبکه ای آن ها را از نزدیک حمایت نکند. زن ها به اندازۀ مردها در بسیاری از جوامع کار می کنند. مطالعات به طرز فزاینده ای اهمیت حضور پدر را در سلامت فرزندان نشان می دهند.
با این حساب چندان هم عجیب نیست که ما پدرها روز به روز بیشتر درگیر زندگی فرزندانمان شده و وظایفی را به جا می آوریم که پدرانمان هرگز انجام نداده و پدربزرگانمان هرگز خواب انجام دادن آن ها را هم ندیده اند، و هنوز هم به دنبال پاسخ رک و راست این پرسش می گردیم که «بالأخره، پدرها چه کسانی هستند؟». آیا ما پدرها به عنوان یکی از والدین، به راحتی می توانیم جای خود را با مادرها عوض کنیم یا چیزی جز نیمرو سر سفره بیاوریم؟ آیا این ها ابعاد منحصربه فردی از نقش سنتی پدر_ مادری در ما هستند که اگر به آن ها رسیدگی نکنیم از دست خواهند رفت؟ آیا این موارد میراثی از نقش آفرینی گذشتگان نیست که ما را امروزه سترون می کند؟ آیا کارهای دیگری هم هست که ما باید به عنوان پدر انجام دهیم ولی هنوز از آن ها مطلع نیستیم؟
خلاصه اینکه پدربودن نقشی در حال گذار است که هرچند مولفه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر چگونگی این گذار و تطور تأثیر می گذارد، اما نیازهای فرزندان ما نیز بازیگر بزرگی در این عرصه است. به هر حال، آن چه ما می فهمیم این است که پدربودن باید بر زمینی بنا شود که از همه بیشتر برای فرزندان مناسب باشد. هر چه نباشد، پدر بودن یک سره معطوف به آن هاست.