در این داستان، حالت های درونی دختری به نام "فیروزه" بازگو می شود که از دوران کودکی به دوران نوجوانی پا می گذارد و هم زمان با این تغییر، اتفاقات بسیاری در زندگی برایش رخ می دهد. بهترین دوستش، "رویا"، به شهری دیگر می رود و "فیروزه" در دیداری مجدد با او متوجه تغییراتی در رفتار وی می شود که ناشی از دوران بلوغ است.
"فیروزه" که در خانواده با محدودیت هایی روبه روست، سعی می کند خود را با این شرایط سازگار کند. او بعد از پشت سرگذاشتن ماجراهای بسیاری، با پسری به نام "ساسان" آشنا می شود و ...
کتاب ژالاپ