داستانی چندوجهی درباره ی دو خانواده، به فاصله ی دو نسل، که از طریق یک بی عدالتی به هم پیوند خورده اند.
داستانی گزنده و جذاب درباره ی تاوان رازها.
یکی از بهترین کتاب های سال.
مادرم کاملا درگیر جنبه های ریز زندگیمان است، مانند حرص و جوش خوردن بابت تار مو و برنامه ریزی برای عکس خانوادگی کریسمس در ماه ژوئیه، اما پدرم برعکس اوست. او سرد است-جزیره ای از مردانگی غیر قابل نفوذ در خانه ی زنان. می دانم که عمیقا به مادرم، دو خواهرم و من اهمیت می دهد اما به ندرت احساساتش را بروز می دهد.
داستان من از یک شب گرم ماه آگوست شروع شد، اتاقی که هرگز چشمانم شبیه آنجا را ندیده و فقط در ذهنم آن را تصور می کنم. چند روزی هست که سعی به توصیفش دارم.
او واقعا زیبا بود. یک روح مهربان و لطیف. آدمی نبود که بخواهد فاجعه ای که اکنون رقم می خورد را عمدا به بار بیاورد. توی این چند سال زندگی فهمیدم که بیشتر مردم می خواهند به بهترین نحو ممکن زندگی کنند، آن ها نمی خواهند به کسی آزاری برسانند. این فقط یک سرنوشت وحشتناک است که دنیا رقم زده.
کتاب خیلی خوبی بود من از نشر علمی خوندم ترجمه روانی داشت