کتاب قصه ی هفت کلاغون

Haft kalaghun
کودکانه های بامداد
کد کتاب : 4937
شابک : 9786002291998
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1968
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 9 اردیبهشت

معرفی کتاب قصه ی هفت کلاغون اثر احمد شاملو

"قصه ی هفت کلاغون" اثری است از "احمد شاملو" که نشر چشمه آن را در قالب "کودکانه های بامداد" به انتشار رسانده است. افسانه ای کودکانه و روایتی کهن که "احمد شاملو" به خوبی آن را پروریده و مناسب با روحیات کودکان، به آن بال و پر داده است.
در این قصه ی زیبا و سرگرم کننده، نویسنده از داستان زندگی پدر و مادری می گوید که هفت فرزند پسر دارند و بعد از این هفت پسر، یک دختر نصیب آن ها می شود. دخترک بسیار نحیف و ریز جثه است و به همین خاطر او را "ریزه" صدا می زنند. جثه ی ریز و ضعیف دخترک باعث می شود که پدر و مادر پیش خودشان فکر کنند همین الان که او به دنیا آمده، خداوند او را پیش خود می برد و همین سبب می شود تا به پسران خود وظیفه ای محول کنند. پدر و مادر، پسران خود را مامور آوردن آب از چشمه می کنند تا پیش از این که ریزه از دنیا برود، او را با آب پاک چشمه بشویند. آن ها فکر می کنند که خداوند ریزه را به این دلیل نحیف آفریده که همانجور پاک و بی گناه بلافاصله به بهشت برود و در روز قیامت، در بهشت را به روی پدر و مادر خود نیز بگشاید.
اما بشنوید از برادران که چه ماجراهایی را در جریان رفتن به چشمه و آوردن آب از آن رقم می زنند. هفت برادر، "قصه ی هفت کلاغون" را شکل می دهند و رفتار و اعمال آن ها بر سرنوشتشان تاثیر عجیبی خواهد گذاشت. برای دانستن این که چه اتفاقی برای ریزه و هفت برادرش می افتد، "قصه ی هفت کلاغون" از "احمد شاملو" را از دست ندهید.

کتاب قصه ی هفت کلاغون

احمد شاملو
احمد شاملو (۲۱ آذر ۱۳۰۴–۲ مرداد ۱۳۷۹) متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح، شاعر، نویسنده، روزنامه نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ نویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می شد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. . شاملو علاوه بر شعر، فعالیت هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه هایی شناخته شده دارد. مجموعهٔ کتاب کوچه او بزرگ ترین اثر پژوهشی...
قسمت هایی از کتاب قصه ی هفت کلاغون (لذت متن)
نون و پنیر و پونه یکی اومده تو خونه. ما که درو بسته بودیم حالا فقط کلونه! دومی گفت: نون و پنیر و پسته دم تنور نشسته، چارپایه دم در بود نه دم تنور این ور بود. سوم گفت: نون و پنیر و تلخون دس برده تو کماجدون از بس شتاب داشته درشو به جاش نذاشته! چهارمی گفت: نون و پنیر تازه گوشه سفره وازه، کلوچه رو می بریده ما رو که دیده دویده. پنجمی گفت: نون و پنیر نخودچی تموم اینا هیچی! نه ریحون و نه تلخون نه سفره نه کماجدون ته کوزه رو ببینین این فیروزه رو ببینین! ششمی گفت: بخته که تو خونه ماس خواهرمونه که اینجاس نشونیشم تو کوزه س انگشتر فیروزه س