گرتن و برادر ناتنی اش، کلارک، از اقامت در خانه پدر بزرگ و مادر بزرگشان متنفرند. پدر بزرگ ادی عملا ناشنواست. و تمام کاری که مادر بزرگ رز دوست دارد انجام بدهد، پخت و پز است. به علاوه، آن ها درست در وسط یک باتلاق تاریک و گلی زندگی می کنند. چیزی بدتر از این نمی شود، درست است؟ نه، اشتباه است! چرا که موضوع واقعا عجیبی در مورد خانه ی پدر بزرگ و مادر بزرگ وجود دارد. چیزی اسرار آمیز درباره ی اتاقی در طبقه بالا. همان اتاقی که همیشه قفل است. اتاقی که از آن صدا های ترسناکی به گوش می رسد. صداهای عجیب و ناله های ترسناک ...
کتاب چگونه هیولایی را بکشیم