کتاب عشق دلسا

The Passion of Dolssa
کد کتاب : 55951
مترجم :
شابک : 978-6229952511
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 400
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

نامزد جایزه کتاب لس آنجلس تایمز برای ادبیات نوجوان در سال 2016

نامزد جایزه مایکل ال پرینتز در سال 2017

معرفی کتاب عشق دلسا اثر جولی بری

کتاب «عشق دلسا» رمانی نوشته ی «جولی بری» است که نخستین بار در سال 2016 منتشر شد. وقتی «بوتیل فلاسوکرا»، «دلسا» را در کنار رودخانه و در آستانه ی مرگ پیدا می کند، او را به میخانه ی خانوادگی اش می برد. «بوتیل» به همراه خواهرانش به شکل مخفیانه از «دلسا» مراقبت و پرستاری می کند—مخفیانه چون راهبی اهل دومینیکن، بی صبرانه در تلاش است تا «دلسا» را پیدا کند و او را به جرم ارتداد، زنده به آتش بکشد. داستان در سال 1241 و در منطقه ی «پراونس» می گذرد، جایی که نیروهای تفتیش عقاید مأموریت دارند جهان مسیحیت را از افراد مرتد پاکسازی کنند. «دلسا» اما احساس می کند از طرف عیسی مسیح فرا خوانده شده تا بیماران را شفا ببخشد، و معجزات او ممکن است خطراتی مرگبار را به شهر کوچک «بوتیل» و خواهرانش روانه سازد.

کتاب عشق دلسا

جولی بری
جولی بری (متولد 1974) نویسنده کتاب های کودکان و بزرگسالان و برنده چندین جایزه ملی کتاب است.جولی گاردنر بری در مزرعه ای در روستای مدینه، نیویورک به عنوان کوچکترین فرزند از هفت فرزند در یک خانواده مورمون بزرگ شد. او یک B.S دریافت کرد. در ارتباطات در موسسه پلی تکنیک Rensselaer (RPI) در تروی، نیویورک در سال 1995 و بعداً مدرک M.F.A. از کالج هنرهای زیبا ورمونت در سال 2008. بری با همسرش در RPI ملاقات کرد. آنها چهار پسر با هم دارند. این خانواده سالها قبل از مهاجرت به پاسادنا، کالیفرنیا، در مینارد، ما...
نکوداشت های کتاب عشق دلسا
An utterly original and engrossing story.
داستانی فوق العاده بدیع و جذاب.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Mesmerizing.
مسحورکننده.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Gorgeous and evocative.
دلنشین و احساس برانگیز.
New York Times New York Times

قسمت هایی از کتاب عشق دلسا (لذت متن)
بله برادر کشیش. یک دوشیزه آمد. صبح اول وقت بود. روی کاه در میان بزهایمان پیدایش کردیم. خواب بود. انگشتان دستانش را در هم گذاشته بود، طوری که انگار داشت دعا می کرد.

تعجب نمی کنم که دنبال او هستید. مثل یک قدیسه بود. البته مذهبی نه. راهبه نبود. از این نیک زنان نبود. من را چه به آن جماعت؟ اما معلوم بود که پاکدامن و باتقواست.

زنم به او غذا داد و او پیش از این که غذا را بخورد، دعا کرد. او یکی از بزهای ماده مان را که گم شده بود، برایمان بازآورد. بز با او خیلی انس داشت. آن هم بزی که اصلا میانه ی خوبی با آدم ها نداشت.