کتاب پپر و گل های کاغذی

Papar
کد کتاب : 61971
شابک : 978-6005218367
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 120
سال انتشار شمسی : 1390
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 19 اردیبهشت
مسعود میناوی
مسعود میناوی (زادهٔ اول فروردین ۱۳۱۹ در اهواز -درگذشت دوم مرداد ۱۳۸۷ در تهران) داستان‌نویس ایرانی بود.میناوی قصه‌نویس جنوبی بود که به فضای بومی خوزستان و محیط صنعتی و کارگری آن می‌پرداخت. او غیر از داستان‌هایی که در نشریاتی چون لوح، فردوسی، کیهان، جهان نو، دنیای سخن و جُنگ‌های مختلف ادبی به چاپ رساند، در اواخر عمر خود سه مجموعه داستان «پپر و گل‌های کاغذی»، «لنج عبود» و «اسکله خاکستری» خو را به انتشارات افراز سپرده بود. میناوی پ...
قسمت هایی از کتاب پپر و گل های کاغذی (لذت متن)
نعیم برگشت گفت: «می دونم... اونا پیر و جوون حالیشون نیست. کی از این خراب شده می ریم؟» صادق غرید: «کم نق بزن مرد! تا شیخ حمود نیاد و خبری نیاره.» شاکر گفت: «کی می دونه چه قشقرقی تو شهر راه انداختن.» «قشقرقو ما دیشب راه انداختیم، وقتی به زندان حمله کردیم.» نعیم گفت: «آره... اگه دست تنها نبودیم، چه عالی می شد.» «تو می گی چند تاشونو زدیم؟» «دو تای اولو دیدم که رو هم غلتیدن.» «آره... اما اون که از بالا شلیک می کرد... اون که کنار برج بود... بی همه چیز امون نمی داد.» شاکر گفت: «دیدم، صادق چنان زدش که رو هوا پرپر زد.» و لبخندی رو به صادق زد و گفت: «بنازم ات سبیل!»