1. خانه
  2. /
  3. کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم

کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم

4 از 2 رأی

کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم

Once again, the city I liked
انتشارات: روزبهان
٪10
120000
108000
معرفی کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم
"بار دیگر شهری که دوست می داشتم" داستانی عاشقانه از نادر ابراهیمی است که نخستین بار در سال 1345 انتشار یافت. داستان، داستان ترک دیار بخاطر عشق، بی وفایی و در نهایت بازگشت مجدد به زادگاه است. نثری شورانگیز و شاعرانه دارد که بر ماهیت داستانی اثر سایه انداخته است. داستان عشق ممنوعه ی پسرمردی کشاورز و دختر خان که زمانی که با مخالفت اطرافیان روبرو می شوند نیروی عشق آنها را وادار به ترک دیار می کند. عشق و افسوس و غم واندوه در تمامی اثر جریان دارد اما نویسنده مسائل دیگر چون عادات، معضلات و مشکلات اجتماعی و حتی سیاسی را نیز از نظر دور نداشته است، معضلاتی که همچنان بعد از گذشت سالها و با بازگشت مجدد راوی به زادگاهش، بر زندگی سایه انداخته است. این کتاب شامل سه فصل، باران رویای پاییز، پنج نامه از ساحل چمخاله به ستاره آباد و پایان باران رویا است.
درباره نادر ابراهیمی
درباره نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی (زاده ۱۴ فروردین ۱۳۱۵ در تهران – درگذشته در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۸۷، تهران)، داستان‌نویس معاصر ایرانی بود. او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه، و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌ است. ابراهیمی، همراهِ بهرام بیضایی و ابراهیم گلستان، از اندک‌شمار سخنوران ایرانی به‌شمار می‌رود که هم در سینما و هم در ادبیات کار کرده و شناخته شده بوده‌اند. نادر ابراهیمی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش یعنی شهر تهران گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشکده حقوق وارد شد. اما این دانشکده را پس از دو سال رها کرد و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به درجه لیسانس رسید. نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعه تلویزیونی را نوشته و کارگردانی کرده، و آهنگ‌ها و ترانه‌هایی برای آن‌ها ساخته‌است. او همچنین توانسته‌است نخستین مؤسسه غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایران‌شناسی را تأسیس کند؛ که هزینه و زحمت‌های فراوانی برای سفر، تهیه فیلم و عکس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی کردن آن‌ها صرف کرد؛ ولی چنان‌که باید، شناخته و به‌کار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
قسمت هایی از کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم

هلیا میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام می گوییم و یا ایشان به ما. آن ها با ما گرد یک میز می نشینند، چای می خورند، می گویند و می خندند. «شما» را به «تو»، «تو» را به هیچ بدل می کنند. آن ها می خواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند. می نشینند تا بنای تو فروبریزد. می نشینند تا روز اندوه بزرگ. آن گاه فرارسندهٔ نجات بخش هستند. آنچه بخواهی برای تو می آورند، حتّی اگر زبان تو آن را نخواسته باشد، و سوگند می خورند که در راه مهر، مرگ چون نوشیدن یک فنجان چای سرد، کم رنج است. تو را نگین می کنند در میان حلقهٔ گذشت هایشان. آن ها به مرگ و روزنامه ها می اندیشند. برفراز گردابی که تو واپسین لحظه ها را در آن احساس می کنی، می چرخند و فریاد می زنند که من! من! من! من!

بخواب هلیا، دیر است. دودْ دیدگانت را آزار می دهد. قماربازها تا صبح بیدار خواهندنشست و دود، دیدگانت را آزار خواهدداد. آن ها که تا سپید صبح بیدار می نشینند ستایشگران بیداری نیستند.

هلیا! بدان که من به سوی تو باز نخواهم گشت. تو بیدار می نشینی تا انتظار پشیمانی بیافریند. بگذار تا تمام وجودت تسلیم شدگی را با نفرین بیامیزد. زیرا نفرین بی ریاترین پیام آور درماندگیست. هلیا! شب های اندوهبار تو از من و تصویر پروانه ها خالی ست.

نظر کاربران در مورد "کتاب بار دیگر شهری که دوست می داشتم"
14 نظر تا این لحظه ثبت شده است

چه کسی میتواند بگوید "تمام شد" و دروغ نگفته باشد

1403/07/29 | توسطکاربر سایت
0
|

مامان من وقتی اینو خونده بو اسمم و گزاشت هلیا🗿✨️

1403/07/21 | توسطهلیا - کاربر سایت
2
|

چقدر غم داره این کتاب،حتما بخونیدش

1403/05/30 | توسطراضیه خوشانی
1
|

قیمت واقعیه؟

1402/04/27 | توسطفاطمه - کاربر سایت
2
|

در خیابان ملل هیچ کس را دوست نمیدارم…🥀 بینظیره این کتاب

1402/01/19 | توسطیزدان - کاربر سایت
1
|

سبک کتاب جریان سیال ذهن هست. زمان داستان مدام تغییر میکنه. شاید بهتر باشه قبل از خریدن این کتاب، چند صفحه از پی دی اف این کتاب رو بخونید، که ببینید خوشتون میاد یا نه.

1401/08/29 | توسطهیلا - کاربر سایت
2
|

«دیگر نگاه هیچ‌کس بخار پنجره‌ات را پاک نخواهد کرد.»

1401/06/14 | توسطImfarza
0
|

کتابی سرشار از واژه‌ها و توصیفات ادبی👌

1400/11/18 | توسطسپیده - کاربر سایت
3
|

خیلی چرته فقط برای نمره دارم نقدش می‌کنم اصلا معلوم نیس چی به چیه🤕

1400/11/04 | توسطکاربر سایت
5
|
پاسخ ها

از درک شما دوره، چون سواد نداری

1401/03/29|توسطکاربر سایت
30

درک میکنم که متوجه نشده باشید. قلم جناب ابراهیمی بسیار ادبی و قوی هست به خصوص که با خلق شیوه­‌های جدید همچون “همخوانی تصویر و کلام” و “نثر شاعرانه” توانستن به سبک خاص نویسندگی خودشون رو داشته باشن اثار دیگه ای از ایشون هست که ممکنه دوست داشته باشید پیشنهاد میکنم کمی در مورد اونها تحقیق کنید

1403/02/05|توسطفاطمه نعنایی
8

اتفاقا قلم بسیار زیبا وآموزتده

1403/04/13|توسطکاربر سایت
1

واقعا چرنده اونهایی که میگن سواد نداری و درک نکردی در واقع چی دیدن تو این کتاب ؟ مثل جملات اینستاگرامی که کاربران ناشناس نوشتن ،هیچ حرفی برای گفتن نداشت یک سری دلنوشته به عشقش این همه تعریف الکی نداره

1403/05/06|توسطیکی - کاربر سایت
0

لطفاً کتاب بازی عشق و مرگ رمان رولن رو هم بگذارید. ممنون

1400/04/21 | توسطکاربر سایت
0
|

داستانی بسیار زیبا با نثر خاص نادر ابراهیمی درباره عشق و مشکلات و سختی‌های عاشقی...

1399/07/15 | توسطسمیرا ستوده
5
|

من باغ‌های نارنج شهرم را دوست میدارم.... متنی زیبا و عالی

1399/06/25 | توسطایلناز دره شوری
1
|

تجربه‌ی خوب و لذت بخشی بود خواندن این کتاب . پیشنهادش میکنم

1399/06/10 | توسطعلیرضا خسروی
0
|

سکوت، اثبات تهی بودن نمی‌کند. اینک آنکه می‌گوید تهی ست_ و رفتگران بی دلیل نیست که شب را انتخاب کرده اند... مثل دیگر کتاب‌های آقای ابراهیمی عالی بود✍️☘️

1399/05/02 | توسطیگانه خشنودی
6
|