چیزی از تو پرسید، بگو برای یافتن من به همه جای دنیا سفر کدهای و سرانجام فهمیده ای ماری مرا نیش زده و دو روز بعد آن مرده ام. خرید سرش را به نشانه موافقت تکان داد و یکی از تیرهایش به سویا تقدیم کرد تتو با یک در کمان بلند خیزران را به دیوار تکیه داد. با قدرت یاد آورد و زه را به گمان انداخت. آن گاه بدون آن که سخنی بخیه م وی کوهستان به راه افتاد غریبه و پسران او همراهی می کردند.
آنان پس از یک ساعت راهپیمایی به کافی وسیع بین دو صخره رسیدند که رود خانه ای با شیب من الجریان داشت. تنها راه عبور از این رودخانه، پلی از طنابی بود که فرسوده شده بود و هر لحظه امکان داشت فرو ریزد و به وسه پل که به نحو ناراحت کننده ای در نوسان بود، در نهایت آرامش گام برداشت. سپس به چیزی در آن سوی پل تعظیم ک ر را بالبقا مانند مرد غریبه در چله گمان گذاشت. زه کمان را تا مقابل سینه خود عقب کشید و پرتاب کرد. پسرک و مرد غریبه دیدند که پیکان در فاصله بیست متری به یک هلوی رسیده ام را سوراخ کرد
تتسویا که به کناره این پل برمی گشت، گفت: اتو یک گیلاس و من یک هلو را سوراخ کردیم. گیلاس کوچکتر از هلو است تو از فاصله چهل متری به هدف زدی. فاصله من تا هلو، نصف این مسافت بود. بنابراین تو باید بتوانی کاری را که الان من کردم تکرار کنی. در وسط بل پایت و کاری را که کردم انجام بده.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«پائولو کوئیلو» خالق رمان پرفروش و جذاب «کیمیاگر» از حاکمان بی چون و چرای ادبیات عامه پسند آمریکای لاتین است.