1. خانه
  2. /
  3. کتاب مروارید اژدها

کتاب مروارید اژدها

نویسنده: یون ها لی
2 ناشر این کتاب را منتشر کرده‌اند
2.1 از 2 رأی

کتاب مروارید اژدها

Dragon Pearl
انتشارات: پرتقال
٪15
319000
271150
پیشنهاد ویژه
3.05 از 2 رأی

کتاب مروارید اژدها

Dragon Pearl
انتشارات: باژ
٪20
280000
224000
معرفی کتاب مروارید اژدها
کتاب «مروارید اژدها» رمانی نوشته ی «یون ها لی» است که اولین بار در سال 2019 انتشار یافت. «مین» موجودی ماورایی است، با توانایی استفاده از «جادوی روباه» برای تغییر دادن ظاهر خود و همچنین وادار کردن دیگران به انجام کارهای مختلف. مادرش همیشه به او گفته که از به کارگیری جادو اجتناب کند، چرا که سایرین، هم به روباه ها بی اعتماد هستند و هم آن ها را به دیده ی تحقیر می نگرند. وقتی یک بازپرس به خانه ی آن ها می آید و سراغ برادر او یعنی «جون» را می گیرد، «مین» خودش دست به کار می شود و به جست و جوی برادرش می رود. «مین» هرچه بیشتر در مورد ناپدید شدن برادرش می فهمد، بیشتر به این موضوع فکر می کند که احتمالا دسیسه ای در کار است. تمام نشانه ها انگار به «مروارید اژدها» ختم می شوند: یک شئ باستانی باارزش با قدرت های بزرگ.
درباره یون ها لی
درباره یون ها لی
یون ها لی (زاده ۲۶ ژانویه ۱۹۷۹ در هیوستون، تگزاس) یک نویسنده داستن های علمی تخیلی و فانتزی آمریکایی است که به خاطر رمان‌های اپرای فضایی ماشین‌های امپراتوری و داستان‌های کوتاهش شناخته می‌شود. اولین رمان او، Ninefox Gambit، جایزه لوکوس 2017 را برای بهترین رمان اول دریافت کرد.
ویژگی های کتاب مروارید اژدها
  • برنده جایزه لوکوس سال 2020
  • برنده جایزه اسطوره ای فانتزی سال 2020
  • نامزد جایزه آندره نورتون سال 2020
نکوداشت های کتاب مروارید اژدها

رمانی فوق العاده بدیع.

Publishers Weekly

ترکیبی هوشمندانه از اسطوره شناسی کره ای و مشخصه های داستان علمی تخیلی.

New York Times

نمونه ای درخشان از این که چگونه فرهنگ های متفاوت می توانند کیهان شناسی منحصر به فرد اما قابل درک داشته باشند.

Kirkus Reviews
قسمت هایی از کتاب مروارید اژدها

قبل از این که چشم مامان به من بیفتد، سرم را دزدیدم و چند لحظه صبر کردم. بعد، بیرون آمدم تا با هر دویشان سلام و احوالپرسی کنم. دماغم دوباره به خارش افتاد و جلوی عطسه ام را گرفتم. گفتم: «بله، مامان؟» خودم را زده بودم به آن راه تا معلوم نشود فالگوش ایستاده بودم. مامان مختصر و مفید موقعیت را برایم شرح داد. گفت: «این آقا یه پیغام از «جون» آوردن. مایلن بهشون بگی توش متوجه چیز غیرعادی میشی یا نه.» شک و تردید را توی صدایش حس می کردم.

با ترشرویی رو به بازرس سر تکان دادم. از این که «جون» را به ترک خدمت متهم کرده بود، از او دلخور بودم؛ ولی باز هم جای شکرش باقی بود، انگار مرد نمی دانست ما روباه هستیم. حواسم بود رسمی حرف بزنم. گفتم: «لطفا اجازه بدین پیغام رو ببینم.»

بازرس از بالا نگاهم کرد. اگر به شکل روباه بودم، الان گوش هایم صاف می خوابید کف سرم. برخلاف انتظارم، نگاهش تحقیرآمیز نبود؛ ولی حس کردم دارد من را سبک سنگین می کند و حالا می توانستم بوی سوءظنی را حس کنم که از او بلند می شد. یعنی فکر می کرد چیزی را از او پنهان می کنم؟

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مروارید اژدها" ثبت می‌کند