توصیه های خوب و دلگرم کننده ای در زمینه تقسیم انواع علاقه و اشتیاق برای موفقیت دارد. این کتاب پر از تمرینات عالی و توصیه های عملی است و ما به شدت توصیه می کنیم نسخه ای از آن را تهیه کنید.
همه چیز بودن به شما کمک می کند مهارت های متنوع خود را درک و پردازش کنید تا مجبور نشوید، بالقوه خود را فدا کنید. این کتاب به شما کمک می کند تا بزرگترین آرزوهای خود را برآورده کنید. همه آنها را!
اگر هنوز نمی دانید با زندگی خود چه می کنید ، کتاب جدید امیلی واپنیک باعث می شود احساس بهتری داشته باشید.
سوال اینجاست که حرفهٔ ایدئال برای فرد چندپتانسیلی کدام است؟ آیا باید معمار شویم، چون که استفاده از هر دو نیم کرهٔ مغز را ممکن می کند و هنر و علم را در هم می آمیزد؟ آیا چون مدیریت پروژه به ما اجازهٔ تمرکز همزمان بر چند موضوع را می دهد، انتخابی درست برای ما به شمار می رود؟ یا بهتر است به طور کلی اشتغال به شکل متعارف را کنار بگذاریم و به قصد بیشینه کردن آزادی و انعطاف پذیری، کارفرمای خودمان باشیم؟ متأسفانه مسیر حرفه ای یکتایی وجود ندارد که برای تمامی چندپتانسیلی ها ایدئال باشد. چندپتانسیلی های بسیاری به عنوان معمار، مدیر پروژه و کارآفرین زندگی های حرفه ای رضایت بخشی دارند، اما برای افراد بسیاری نیز این شغل ها انتخابی نامناسب خواهند بود. اشتراک ما کنجکاوی شدید دربارهٔ موضوع های متعدد است، اما چندپتانسیلی ها از یکدیگر بسیار متفاوت هستند و هر یک علاقه ها و ارزش ها و اولویت های خود را دارند. در حین مصاحبه هایی که برای نوشتن این کتاب انجام داده ام به این حقیقت تلخ پی برده ام که چندپتانسیلی های خوشحال را در هر نقش و هر صنعتی می توان یافت، گاهی حتی در نمود ظاهری تخصص گرا؛ برای مثال، ممکن است خلبانی تخصص گرا به نظر بیاید، اما در تصویر بزرگ تر خواهید دید که او درعین حال فیلم ساز و فعال اجتماعی است. طراح فنی معماری را در نظر بگیرید که سابقهٔ تدریس حرفه ای دارد و درنهایت رستورانی افتتاح خواهد کرد. اگر در میهمانی از این فرد بپرسند «چه کار می کنی؟» او ممکن است چنین پاسخ بدهد که «من طراح فنی معماری هستم». شاید در آن لحظه فکر کنید او تمرکز کاری نسبتا محدودی دارد، اما وقتی تمامی حقایق در دسترس تان باشد، درمی یابید که آن شخص درواقع چندپتانسیلی ای است که به طور متوالی از علاقه هایش عبور می کند. مسئله اینجاست: اگر چندپتانسیلی ها توانایی رشد در شغل های بی شماری را دارند و آنچه برای یک نفر جواب می دهد الزاما برای دیگری جواب نمی دهد، پس برای طراحی حرفه های مان باید از کجا شروع کنیم؟ برای پاسخ به این پرسش با صدها چندپتانسیلی که اظهار خوشحالی و آسایش مالی می کردند نظرسنجی ها و مصاحبه هایی ترتیب دادم. می خواستم بدانم آنان چطور از پسش برمی آیند. با اینکه شرکت کنندگان در نظرسنجی ها و مصاحبه ها حرفه های بسیار متفاوتی داشتند، چند شباهت مهم داشتند؛ همهٔ آن ها زندگی هایی را طراحی کرده بودند که برای شان سه جزء مشترک فراهم می کرد: پول و معنا و تنوع (هر یک از آنان به تناسب نیاز خودش به این موارد دسترسی داشت).
یکی از بهترین کتابها که هر فرد چند پتانسیلی ( سرباز همه بازیها و پادشاه هیچ کجا) باید بخواند. افرادی که همزمان از تواناییهای مختلف میان رشتهای برخوردارند اما به خاطر دیدگاه اشتباه جامعه، گاهی دچار تردید و سردرگمی میشوند. خانم واپنیک در کتابش ضمن بررسی نقاط قوت افراد چند پتانسیلی، دستهبندی جالبی از مدلهای کسب و کار معرفی میکند که متناسب با شرایط هر فرد میتواند زندگی شاد توام با پول، معنا و تنوع به ارمغان آورد.