مرد برآشفت شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و حالت حمله و تهدید به خود گرفت و فریاد زد: «زبانت را گاز بگیرد مردک !چطور مختوم شاه را نمیشناسی؟ بانوی بزرگ این شهر و مادر پادشاه قدر قدرت ما، شاه-شجاع است! اکنون اوست که در این شهر سروری می کند. اسد کیست که تو را بشناسی و خاتون بزرگ را ندانی که چه کسی است؟ من نمک پرورده خاتون بزرگ مخدوم شاه هستم و افتخار می کنم که در زمره سواران ایشانم...» پهلوان دانست که مخدوم شاه هر که هست از وجود پهلوان اسد به عنوان حاکم شهر کرمان بیزار است. اما ندانست که با این وجود، پس چرا شاه شجاع او را حاکم کرمان کرده است؟