برای اولین بار، آنی منتظر دستور نماند، از روی دستورالعمل کار نکرد یا به وظایفی که به او محول می شود واکنش نشان نداد. منتظر نماند تا کاری بر عهده ی او بگذارند، بلکه خودش دست به کار شد. آنی آن روز بر مانعی غلبه کرد. او تبدیل به فردی شد که خودش شروع می کند، وارد عمل می شود، کسی که برای ایجاد تغییر اگر لازم باشد حاضر است شکست هم بخورد.
شروع یک پروژه، یعنی غوغا به راه انداختن، یعنی انجام کاری که به نظر می رسد ریسک دارد. نه فقط اینکه «شروع کردم به فکر کردن درباره ی این موضوع» یا «باید درباره ی این موضوع جلسه بگذاریم» یا حتی «درخواست ثبت اختراع کردم». نه، شروع. رفتن به نقطه ای غیر قابل بازگشت. جهش. تعهد. عملی کردن.
ذات انسان این است که به نقشه نیاز دارد. اگر به قدر کافی شجاع باشید که نقشه ای ترسیم کنید، دیگران از شما پیروی خواهند کرد.