سرم را تکان دادم. بعد دوباره به مه تاب نگاه کردم. مانتوی کرم و روسری بلند قهوه ای. داشتم فکر میکردم که آب شار موهای قهوه ای زیر روسری چه گونه مرتب شده اند. یک وری؟ صاف؟ بافته؟
شب به قاعده ای داشتیم که گربه ی خانه مان واجب الحج بود، فردایش، به قاعده ای نداشتیم که بزرگ خانه مان واجب الزکات بود.
گذر لوطی صالح، گذر کریم رود! این یکی را از خودمان درآورده بودیم. کریم کنار بازارچه تنگش گرفته بود، به ما گفت آن طرف را نگاه کنید. تا ما سرمان را برگرداندیم، بی رودربایستی شلوارش را کشید پایین. لنگ و پاچه ی نی قلیانی اش را بیرون انداخت و کنار راسته ی ماست فروش های شاه پور شاشید. بعد هم گفت: «به قاعده ی یک رودخانه راحت شدم!» از آن به بعد به آن جا می گفتیم گذر کریم رود! نمی دانم، اما شنیده ام بعدها این قضیه زبان به زبان گشته و بقیه هم بدون این که بدانند، به آن جا می گویند کریم رود! خدا را چه دیده ای، شاید هم فرداروز یک هیأت بلندپایه از محققین ثابت کنند که قدیم ها از این جا رودخانه ای می گذشته به نام «کریم رود». خیلی ها هستند که سرشان درد می کند برای همین حرف ها. بگردند و از میان تاریخ، حرف در بیاورند، انگار نمی دانند که همه چیز در گذر است.
دوستش نداشتم.
دوستانی که این کتاب رو خوندن یه راهنمایی میکنن من این کتابو پارسال تا نصفه خوندم رها کردم احساس میکردم بین زمان حال و گذشته متن رو نمیتونم بفهمم الان میخوام دوباره شروع کنم نمیخوام دوباره این گنگی بیاد سراغم باید چی کار کنم ؟
مقایسه محمود دولت ابادی با امیرخانی ازان بی انصافی هاست که در دنیاست. و دریک کلام : قیاس مع الفارق...
بهترین کتاب امیر خانی .توصیه میکنم .
گنگ بود و با ذهن نویسنده و فضای ذهنش خیلی احساس همزاد پنداری کردم و پیچیده و جالب بودنش رو دوست داشتم. نقص هایی داشت اما خیلی به چشم نمیومد.
با سلام و عرض ادب داستان این کتاب قسمتی از تاریخ و جغرافیای تهران را به تصویر کشیده . علی القاعده وقتی رمان تاریخی مینویسیم باید رعایت حقایق تاریخی را را هم در نظر بگیریم . امیر خانی حوادثی مربوط به سال۱۳۲۱ را در در ۱۳۱۴ به مخاطب قالب کرده . نگاه سیاسی و جناحی ایشان باعث شده همه شخصیتهای محله خانی آباد ( خیابان تختی ) را به نحوی درگیر داستان کند از نواب صفوی تا تختی و... اما هیچ اسمی از شهید تند گویان به میان نمیآورد( احتمالا بخاطر اینکه وزیر میرحسین موسوی بوده) یا مثلا شخصی مثل زال ممد را در صف اول نماز جای میدهد که اینها غیر قابل قبول است البته اگر ما صرفا فانتزی نویس باشیم اشکال ندارد ولی وقتی اسم شخصیتهای واقعی را به میان میآوریم موضوع فرق میکنه . موضوع اکبر مشتی ، آقای دریانی ، مهاجران لهستانی و... اصلا تطابق تاریخی ندارند . البته انصاف حکم میکنه از شیوایی قلم ایشان با احترام یاد شود . و متاسفانه ما در زمینه رمان فارسی به غیر از کتاب شوهر آهو خانم اثر علی محمد افغانی و کلیدر دولت آبادی حرف زیادی برای گفتن نداریم . ارادتمند_ رحمان نوریان
حقیقتا آقای رحمان نوریان وقتی که "شوهر آهو خانم" و "کلیدر" رو کنار "قلم شیوای امیرخانی" میارید تنم میلرزه..
دل انسان از کوته فکری این مردم بدرد میاد وقتی میبینه چنان در فقر ادبی و فرهنگی بسر میبرند که میشه به راحتی هر کالای فیک را با تعریف و تمجید به این جامعه قالب کرد..وقتی خروجی فضای مثلا ادبی جامعه افرادی مثل امیرخانی هستن که بیشتر بهشون میآد مونتاژکار ادبی باشن تا نویسنده دیگه انتظار دارین به این وصله و پینهها نوبل ادبیات هم تقدیم کنن؟..اما در کتاب این نویسنده ارزشی، ابتدا بستر تاریخی را پیش فرض شگل گیری ماجرا قرار میده و بعد میاد تم عامه پسند عشق و عاشقی را با چاشنی عرفان اسلامی!؟ مخلوط میکنه تا به این حیله و ترفند خواننده را در بیخبری افسون شده بدنبال خود آرام آرام بکشه و در مرحله پایانی خیلی زیرکانه نتیجه گیری را با محتوای اندیشه تمامیت خواهی که مدام از تریبونهای اربابان قدرت پخش میشه به مغزهای فسقلی علیل و عاری از قدرت نقد تزریق میکنن و این میشه همان فرمول معجزه گر در ادبیات فاشیستی که بطرز عجیب و وحشتناکی ملت به اصطلاح کتابخوان!؟ این همه براش سر و دست میشکنند..
در وصف او، نویسندهی مذکور، امیرخانی، همین بس که مجیز گو و وصل به قدرت، وصل به دیکتاتور است...
با این حجم از استبداد فکری در قبول تفکرات غیر یا احترام به آن، دیگران رو محکوم به تمامیت خواهی و دیکتاتوری و استبداد میکنید؟ الحق که زورگو شمایید و بس. ضمناً اگر حقیقتا آزادی نبود یا بقول شما اربابان قدرتی چنانچه گفتید بودند، جرئت اینچنین مستبدانه سخنوری کردن نداشتید...
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان. قلم آقای امیرخانی یکی از بهترینها است. موضوع داستان متفاوت و صدالبته جالبه. و من مثل همیشه یکی از طرفدارهای ایشان هستم. نه بخاطر خودشان بلکه بخاطر قلمشان. قلمی بسیار روان و پر مفهوم. بههرحال توصیه میکنم این کتاب رو بخونید.
کتابیه که از زمان نوجوانی وقتی دلم میگیره تکه هایی که دوستشون دارم رو میخونم واقعا معرکه اس
شما به یه درخت بی ثمر هرقدر هم آب و نور بدی باز میوه نمیده، نویسنده و دکتر و مهندس و معلم و... هم همینطوره شما نمیتونی از کسی اون چیزی که نیست رو بسازی؛ هرقدر هم سعی کنه مثل بزرگان بنویسه نمیشه که نمیشه و مخاطب اینو میفهمه... نویسنده واقعی اونیه که برا نوجوونا توی دنیای حیوانات جوری از عشق میگه که اشک بزرگسال رو هم درمیاره ... .
واقعا خیلی رمان خوبی بود من وقتی ۱۱ سالم بود در عرض ۵روز چند بار خوندمش.رمان امیخته ازی از مذهب،عشق پاک.....بود♡بهترین رمانی بود که خوندم
این کتاب که ظاهرا بهترین کتاب امیرخانی هستش رو من در عرض یک هفته به زور تمام کردم . از دو جهت به شدت متعجبم اول اینکه چجوری این کتاب به چاپ پنجاه رسیده و دوم اینکه چطور میشه این حجم از اراجیف به معنای واقعی کلمه از مغز یک آدم تراوش کنه و متاسفانه نشان دهنده این موضوع است که مردم ایران علاوه بر اینکه مطالعه کمی دارند، انتخابهای خوبی هم برای مطالعه ندارند.مطمئنا آخرین کتابی بود که از این نویسنده خوندم.
به هر حال نظر هر کس برای خودش محترمه و همیشه هم هر اثر منتقدینی داشته و داره. از اولین چاپ این کتاب سالها میگذره و دقیقا نکته این جاست که یک موج ناگهانی و گذرا نبوده و مخاطب خاصش همیشه وجود داشته. تمام کتابهای این نویسنده همینطوره.
جای تعجب ندارد قربان! از کسی که به دربار! قدرت آمد و شد دارد و در وصف حاکمین میگوید و مینویسد تعجبی نیست ، استفاده از این چنین رانت هایی...
خیلی قشنگ بود اما سنگین بود واسه زیر 18
عااالیه .متن متفاوتش رو دوست دارم
خوب بود....میارزه به خوندن
ماجرا و سیر عاشقانهی کتاب من را میخکوب نکرد . اما شخصیت پردازیها را بی نهایت دوست داشتم
عاشقانهٔ مدرن در فضای تهران عصر پهلوی، کتاب خیلی خوبی بود
نظرات و عقاید افراد محترم است ولی ممکن است فقط برای خودشان مهم باشد و ارزش داشته باشد. به شخصه متاسف شدم برای جوانان سرزمینم که باعث میشوند یه مشت اراجیف و ورورهای کلیشه ای و فاقد وزن ادبی بتواند به چاپ پنجاهم برسد. به نظر من جدای از فرهنگ کتابخوانی که خوب است موضوع کتابهای چاپ شده و میزان چاپ آنها نیز میتواند نشانگر بلوغ فکری و معیاری برای سطح آگاهی و دغدغههای مردم یک کشور باشد. این کتاب را به علاقه مندان داستانهای کدو قلقله زن و حسن کچل توصیه میکنم کتاب قصه خوبی هست.
چی باعث شده است انقدر بسوزید منصور جان
جناب منصور لطفا دوتا از اون کتابهای که باب میل شماست رو معرفی کنید
البته برای هر سلیقه ای مناسب نیست. از هر جهت خاص پسنده. من اصلا به عموم افراد توصیه نمیکنم، چون خیلی زود ازش خسته میشن.
بسیار عالی مخصوصا فضای داستانی که تا مدتها ذهن را درگیر میکرد. پیچیدگی عشق و عرفان و یک نگاه نو تفاوتش با رمانهای دیگه بود.
یک کتاب با قصه روان و خیلی از جاها شیرین . همراه با اتفاقات غافل گیر کننده .به شدت تو رو برای فهمیدن ادامه داستان جذب میکنه. یکی از بهترین رمانهای ایرانی بود که خوندم