در این داستان قدرتمند درباره ی زندگی ، عشق و خواست های ازدواج و مادری ، فریبا وفی تصویری از مبارزات یک زن برای سازگاری با پیچیدگی های زندگی در ایران مدرن به خوانندگان می بخشد. راوی ، زن خانه دار و مادری جوان که در یک محله پایین در تهران زندگی می کند ، درباره تمایل همسرش امیر برای مهاجرت به کانادا فکر می کند. هنگامی که سرانجام امیر می رود ، زن جوان مجبور می شود فرزندان را به تنهایی بزرگ کند و از مادر بیمار خود مراقبت کند. سبک مینیمالیستی درخشان وفی نشانگر انعطاف و انفعال راوی است. فصل های مختصر و نثر های اضافی ، معماری ایده آلی را برای نشان دادن احساسات بیان نشده و فشرده ی شخصیت ارائه می دهد. راوی خاطراتی در کودکی اش از درگذشت پدرش در زیرزمین خانه دارد که مادرش التماس های او را برای کمک نادیده گرفته است. در نتیجه راوی معتقد است که از مسئولیت خود چشم پوشی کرده و نتوانسته با مادر خود مبارزه کند. او به عنوان یک مادر مجرد و سرپرست خانواده ، باید با گناه فلج کننده خود مقابله کند و استقلال خود را حفظ می کند. هدف رمان «پرنده من» نه صرفا صدا دادن به زن و ثبت زندگی روزمره زنان خانه دار، بلکه ثبت حضور تناقضات کلی جامعه در دل زندگی روزمره زنانه و فضای اندرونی خانه است.
پرندهٔ من نخستین رمان فریبا وفی بود و در سال ۱۳۸۱ منتشر شد. این کتاب برنده جایزه بهترین رمان سال ۱۳۸۱، جایزه سومین دوره جایزه هوشنگ گلشیری و جایزه دومین دوره جایزه ادبی یلدا شده است و از سوی بنیاد جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان مورد تقدیر واقع گشته است. ترجمه آلمانی این کتاب با عنوان Kellervogel (پرنده زیر زمین) در آلمان منتشر شده است.
پرنده من رمان خوبی از نارضایتی شهری و خانگی است . روایتی خوب از ناهنجاری های مدرن که بسیار جذاب است زیرا شخصیت اصلی آن یک زن عادی است و نه یکی از روشنفکران بی حوصله
وفی ز طریق پرنده من قادر است خواننده را به دنیایی بیاورد که اغلب نادیده گرفته شده، اشتباه فهمیده شده و برای نشان دادن جامعه، شخصیت ها و رویاهای پر جنب و جوش و غنی به کلیشه تبدیل شده است
اثر مینیمالیستی وفی یک چرخش ابتکاری در رشد و ارتقای رمان فارسی را نشان می دهد. سبک او خواننده را دعوت می کند تا در درد اضطراب روانی ای که در تصاویر تند و تبادلات سریع است کاوش کند
این جا چین کمونیست است. من کشور چین را ندیده ام ولی فکر می کنم باید جایی مثل محلة ما باشد. نه در واقع محلة ما مثل چین است. پر از آدم. می گویند در خیابان های چین هیچ حیوانی دیده نمی شود. هر جا نگاه کنی فقط آدم می بینی. با این حساب محلة ما کمی بهتر از چین است. چون یک گربة هرزه داریم که روی هرة ایوان می نشیند و همسایه طبقه سوم هم از قرار طوطی نگه می دارد. یک مغازة پرنده فروشی هم سر خیابان داریم.
به این خانه که آمدیم تصمیم گرفتم این جا را دوست داشته باشم. بدون این تصمیم، ممکن بود دوست داشتن هیچ وقت به سراغم نیاید. سروصدا زیاد بود و روز اول انگار برای آشناتر شدن ما با محیط، آقای هاشمی دختر چهارده ساله اش را زیر شلاق گرفت و فحش هایی که معجونی از چند زبان بود، مثل سنگریزه هایی توی حیاط خلوت ما ریخت.
سکوت من گذشته دارد. به خاطر آن بارها تشویق شده ام. هفت هشت ساله بودم که دانستم هر بچه ای آن را ندارد. سکوت من اولین دارایی ام به حساب می آمد. ... درطول سال هایی که بعد از آن آمد بارها مورد تحسین زن های خانوادمان قرار گرفتم به خاطر توداری ام. به خاطر رازداری ام. خیلی زود فهمیدم که به یک صندوقچه می مانم با دری کیپ و پر از راز. امیر از سکوت های من کلافه می شد. سکوت من او را می ترساند. کم کم عادت به پرحرفی پیدا کردم حتی در مواقعی که لازم نبود. سال ها بعد یاد گرفتم که حرف می تواند حتی مخفیگاهی بهتر از سکوت باشد.
اشتباه د رانتخاب. بی ارزش.
رقیه محسن بریچی
فصل بندیهای هنرمندانه که هر فصل تصویری از یک بخش زندگی شخصیت اصلی رمان میدهد و کنار هم چیدن این فصل ها، در نهایت مانند کامل کردن یک پازل، زیباست.
خیلی خوب... عالی عالی..آفرین به این قلم...خوشمان آمد
موافقم با شما درجه یک
با قاطعیت بدترین و بی هدفترین رمانی که در طول عمرم خواندم. حجم زیادی از غم و تلخی القا شد و نهایتا کاملا بی معنی.
بعضی کتابها بار اول شاید خوب نباشند اما دفعه بعد جالب میشن...رازشون برای آدم کشف میشه.. احساس همذات پنداری میکنی..شاید دو سال دیگه یا ده سال بعد نظرت عوض بشه... کتاب خوبیه بعضی جاهاش احتیاج به تفسیر داره مثلا صحنه روایت شده در سینما که باعث دلخوری محبوبه شده یا قسمتی که داره در مورد سایههای خونه صحبت میکنه
با اولین رمانش، پرندهی من، منتقدان ادبیات را چنان به شوق آورد و این رمان چند جایزهی ادبی برای نویسندهاش به ارمغان آورد. داستانهای او به دلیل خوشخوان بودن پاسخگوی سلیقهی مخاطبان عادی ادبیات نیز هستند
زیبا، دوست داشتنی و سرشار از غمِ تلخ واقعیت. این کتاب زندگی کاملا عادیِ زنی رو توصیف میکنه که ظاهراً عاشق زندگیه ولی گاهی نمیتونه نقشش رو به عنوان یک دختر،همسر و مادر ایفا کنه؛ ولی آیا هیچ راه گریزی از زندگی وجود داره؟! از متن زیبای کتاب: «زدی که زدی! بچه با کتک بزرگ میشود؛ این دیگر آبغوره گرفتن ندارد.» آبغوره گرفتن دارد. بچه با کتک بزرگ نمیشود. بچه با تحقیر بزرگ نمیشود. قد میکشد ولی هرگز بزرگ نمیشود.