تا پل تجریش را با تاکسی رفتند. کنارش نشسته بود، چشم بسته، و حالا در فضای بسته ی تاکسی عطر کلایم اما تلخش را می شنید. به بازار تجریش هم سری زدند. مینا آینه ای دردار خرید، گفت: «آدم وقتی هر دو لنگه اش را می بندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت می ماند.»
آنجا رو به روی او نشسته بودم با همان لباسی که معمولا سر کار می پوشم. روپوش البته تنم نبود و او داشت نمی دانم هی از پرولتاریای جهان حرف می زد. اما سر بلند نمی کرد تا ببیند این الگویی که می خواستند علم کنند، چه شکلی است. من میان این ها و آن بازجوها که با وقاحتشان می خواستند مرا وادار کنند تا همه چیز را جزء به جزء تعریف کنم، فرقی نمی بینم. من در هر دو حالت شیء بودم. یک جا شیئی برای شکستن، اصلا برای دستمالی، و اینجا شیئی تزئینی.
مرد دیگر، آدم ها می میرند، سکته می کنند یا زیر ماشین می روند، گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین. این ها، البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آن هاست، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان می ماند، روی بالش، حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریه اش می گیرد، بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند.
فوق العاده است
رمان آینههای دردار به طور همزمان در ایران و آمریکا به چاپ رسید. گلشیری در این رمان، تفاوتهای جامعهی ایران و اروپا را بررسی کرده و همچنین بخشی از سختیهایی را که در دوران فعالیت ادبی با آنها مواجه شده، غیرمستقیم به تصویر کشیده است. این رمان ماجرای سفر نویسندهای به نام ابراهیم را به اروپا روایت میکند. ابراهیم در این رمان به ارزشهایش شک میکند. به این شک میکند که آیا لازم است در ایران بماند؟ آیا به صرف ماندن در ایران میتواند ادعا کند که وطنپرست است؟
رمان آینههای دردار به طور همزمان در ایران و آمریکا به چاپ رسید. گلشیری در این رمان، تفاوتهای جامعهی ایران و اروپا را بررسی کرده و همچنین بخشی از سختیهایی را که در دوران فعالیت ادبی با آنها مواجه شده، غیرمستقیم به تصویر کشیده است. این رمان ماجرای سفر نویسندهای به نام ابراهیم را به اروپا روایت میکند. ابراهیم در این رمان به ارزشهایش شک میکند. به این شک میکند که آیا لازم است در ایران بماند؟ آیا به صرف ماندن در ایران میتواند ادعا کند که وطنپرست است؟
خیلی قلم قوی و عجیبی داره گلشیری.
آینههای دردار درواقع سفرنامهی نویسنده است به چند کشور اروپایی. گلشیری در خلال سفرها، در لحظههای رویارویی با سادهترین مسائل، به گذشته اش سفر میکند.
در آینههای دردار راوی داستان داستانهایش را برای ایرانیان خارج از کشور میخونه. در این داستان غم، تنهایی، انزوا و سرگشتگی افراد به خوبی روایت میشه. در این داستان در خلال روایتهای گذشته انتقادهایی را نیز در ارتباط با وضعیت جامعه و سیاست در ایران مطرح میکنه که جالب و خواندنی است.
آینهی دردار خرید، گفت: آدم وقتی هردو لنگهاش را میبندد، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت میماند...
مُرد دیگر، آدمها میمیرند سکته میکنند یا زیر ماشین میروند، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین. اینها،البته مهم است، ولی مهمتر همان نبودن آنهاست. این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش، کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان میماند روی بالش حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است. آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد. بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند...
آینههای دردار داستان نویسنده ای است که از ایران به اروپا سفر میکنه، در محافل ادبی حاضر میشه تا داستانهاش رو بخونه. در این سفر نویسنده در حال مرور اتفاقاتی که در گذشته و حال میفته هست. در واقع داستان هایی در داستان اصلی تعریف میشوند و سیر غیرخطی روایت جالب هست. موضوعات مختلفی از جمله مفهوم وطن، خیانت، عشق، مرگ و غیره در رمان مطرح میشه که این اثر رو خواندنی میکنه. بخشی از کتاب: