کتاب آنتیگونه

Antigone
  • 75,000 تومان
  • به زودی 🙄
  • انتشارات: آگه آگه
    نویسنده:
کد کتاب : 13956
مترجم :
شابک : 978-9643292775
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 148
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 450BC
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 16
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب آنتیگونه اثر سوفوکلس

نفرینی که بر ادیپوس نهاده شده در این درام کلاسیک به نام "آنتیگونه" اثر "سوفوکلس" ، آهسته در فضای داستان چرخ می زند و نسل جوانتر آن را آزار می دهد. "آنتیگونه" ، دختر سرکش ادیپ و ژوکاسته، یک قهرمان غیر متعارف است که به خون خواهی برخاسته و عقاید خود را چنان علیه پادشاه تبس برمی انگیزد که تعداد اندکی از آسیب او مصون می مانند. سرسخت و مصمم اما در عذابی که به آن محکوم است ، "آنتیگونه" قدرت درونی خود را در جای جای این داستان به تصویر می کشد.
"آنتیگونه" یک قهرمان واقعی است. او برای آنچه به آن اعتقاد دارد ایستادگی می کند ولی با یک وضعیت غامض و دشوار روبرو می شود. قانون بشر و کلام پادشاه ، می طلبد که بدن برادرش بدون هیچ گونه حق تشییع جنازه ای در فضای باز دفن نشده و در معرض حیوانات وحشی قرار گیرد. از نظر شاه کرئون ، این یک عدالت نمادین برای یک خائن و یک شورشی است ، اما قوانین خدا و حکم ذهنی "آنتیگونه"، ایجاب می کند که او به او حق مرگی بدهد که لیاقت همه ی مردان است. او بدن را دفن می کند و با عواقب این جنایت روبرو می شود.
"آنتیگونه" موارد قانون و اخلاقی را مطرح می کند که امروزه به همان اندازه که بیش از دو هزار سال پیش بود ، ارتباط پذیر است. فرقی نمی کند که این اولین خوانش مخاطب از نمایش نامه ی "سوفوکلس" باشد یا بیستمین دور آن، در هر صورت "آنتیگونه" چنان مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و احساساتش را به جنبش در می آورد که تعداد کمی از آثار، قدرتی نظیر آن دارند.

کتاب آنتیگونه

سوفوکلس
سوفوکلس، زاده ی 497-96 و درگذشته ی 405-06 قبل از میلاد، نمایشنامه نویس بزرگ یونان باستان است.سوفوکلس، پسر فردی ثروتمند از اهالی آتیکا بود. او چند سال قبل از نبرد ماراتون به دنیا آمد. اولین موفقیت هنری سوفوکلس در سال 468 ق. م. بود، هنگامی که در رقابت های نمایشی دیونیسیا در رقابت با آیسخولوس که استاد نمایشنامه ی آتن بود، جایزه ی اول را از آن خود کرد. اگرچه پلوتارک، تاریخ نگار یونانی، بیان می کند که این اولین اثر پلوتارک است، اما اکنون این عقیده وجود دارد که اولین دستاورد او احتمالا در سال 470 ق...
قسمت هایی از کتاب آنتیگونه (لذت متن)
نگهبان: دستای کثیف شون؟ دخترخانم. می تونین یه کم مودب باشین... من خودم موّدبم. آنتیگون: بهشون بگو ولم کنن. من دختر اودیپم. من آنتیگونم. فرار نمی کنم. نگهبان: آره، دختر اودیپ! روسپی هایی هم که گشتای شبونه جمع شون می کنن، می گن که همدم رئیس پلیس شهرن! نگهبانان می خندند. آنتیگون: حاضرم بمیرم ولی اینا بهم دست نزنن. نگهبان: بگو ببینم، جسدها چی، خاک چی، نمی ترسی به اون ها دست بزنی؟ می گی «دستای کثیف شون» یه نگاه به دستای خودت بنداز. آنتیگون با لبخندی به دست های خود که بر آن ها دست بند زده اند نگاه می کند. دست هایش پر از خاک است. نگهبان: بیلچه ت رو ازت گرفته بودن؟ مجبور شدی بار دوم با ناخن هات این کار رو بکنی؟ عجب آدم جسوری! یه لحظه سرم رو برمی گردونم و ازت یه ذره توتون می خوام. همون موقعی که اونا رو می ذارم تو دهنم. همون وقتی که دارم بابت توتون تشکر می کنم، اون داشت مثل یه بچه کفتار زمین رو می خراشید. تو روز روشن! تازه وقتی داشتم بازداشتش می کردم، این پتیاره دست وپا می زد و می خواست از سر و روم بره بالا! داد می زد و می گفت که بذارم کارش رو تموم کنه... عجب دیوونه ای! نگهبان دوم: یه دفعه، من هم یکی دیگه از این دیوونه ها رو دستگیر کردم. داشت ماتحتش رو نشون مردم می داد. نگهبان: بودوس، بگو ببینم اگه بخوایم سه نفری یه سور اساسی بدیم. بریم کجا جشن بگیریم؟ نگهبان دوم: بریم رستوران توردو شراب قرمزش خوشمزه اس. نگهبان سوم: یکشنبه تعطیله. زن هامون رو ببریم؟ نگهبان: نه بابا ما بین خودمون شوخی زیاد داریم... اگه زنا باشن پشت سرمون حرف درمی آرن. غیر از اون بچه هامون هم شاش شون می گیره. بودوس، بگو ببینم یک ساعت پیش فکرش رو می کردی که ما این قدر میل به شوخی داشته باشیم؟ نگهبان دوم: شایدم بهمون پاداش بدن. نگهبان: اگر قضیه مهم باشه، ممکنه. نگهبان سوم: فلانشار از گروهان سوم وقتی ماه قبل عامل آتش سوزی رو دستگیر کرد، حقوقش دو برابر شد. نگهبان دوم: جدی می گی؟ اگه حقوق مون دو برابر بشه من می گم به جای رستوران توردو بریم میخونه قصر عرب. نگهبان: برای مشروب خوردن؟ خل نشدی؟ تو قصر عرب هر بطری رو دو برابر قیمتش بهت می اندازن. برای خوشگذرونی، باشه می ریم. گوش کنین چی می گم: اول می ریم توردو حسابی کله مون رو گرم می کنیم...