مارگارت اتوود، یکی از تحسین شده ترین نویسندگان عصر حاضر، از آن دست هنرمندانی است که می توان نام «همه فن حریف» را بر رویشان گذاشت. اتوود که در هجدهم نوامبر سال 1939 در اُتاوا چشم به جهان گشود، نویسنده، منتقد ادبی و شاعری پرکار است و در فعالیت های انسان دوستانه نیز فعالیت شایان توجهی دارد. نام او در دنیای ادبیات معاصر نیاز به معرفی چندانی ندارد و شکوه آثار این بانوی نویسنده به شکلی گسترده در سراسر اروپا، آمریکا و البته زادگاهش، کانادا مورد ستایش قرار می گیرد.
اتوود در شانزده سالگی تصمیم گرفت که نویسندگیِ حرفه ای را پی بگیرد. مطالعاتش در دانشگاه تورنتو به او کمک کردند تا در نشریه ای ادبی به نام «آکتا ویکتوریانا» به نوشتن مقاله و شعر مشغول شود. اتوود در سال 1961 مدرک خود را در رشته ی ادبیات انگلیسی دریافت کرد و یک سال بعد همین رشته را در مقطعی بالاتر ادامه داد. او اکنون مدارک افتخاری متعددی را از دانشگاه های معتبری چون آکسفورد و کمبریج گرفته است. این نویسنده ی بزرگ کانادایی در طول تحصیل، مجموعه ای از اشعارش را به خرج خود و در تعدادی محدود منتشر کرد که مورد تحسین منتقدین و کارشناسان هم قرار گرفت.
اتوود در دانشگاه های برجسته ای مانند دانشگاه بریتیش کلمبیا، دانشگاه نیویورک و دانشگاه ویلیامز به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخته است. با این وجود، حرفه ی تدریس هرگز باعث نشد که رویای دوران نوجوانی اش برای تبدیل شدن به نویسنده ای حرفه ای، به حاشیه رانده شود. اولین اثر از اتوود که به شکل گسترده و عمومی وارد بازار نشر شد، مجموعه ای از اشعار بود که در سال 1966 به چاپ رسید. او تاکنون چندین کتاب شعر و داستان کوتاه منتشر کرده، اگرچه نوشتن رمان، دغدغه ی اصلی او باقی مانده است. اتوود علاوه بر درخشش در دنیای داستان های «علمی تخیلی»، نوشتن قصه های تاریخی را نیز تجربه کرده است.
کسب جوایز برجسته ی متعدد در شاخه های مختلف ادبیات، جوایزی همچون «من بوکر»، «جایزه ی آرتور سی کلارک» و «گاورنر جنرال»، گواهی بر نبوغ و توانایی های کم نظیر این نویسنده ی برجسته ی کانادایی است. اتوود تا به حال، تعداد زیادی رمان، مجموعه داستان های کوتاه و کتاب های شعر به چاپ رسانده که حداقل به سی زبان مختلف ترجمه شده اند.
مارگارت اتوود، بانویی شگفت انگیز است. مسیر حرفه ای او در نویسندگی، سابقه ای بیش از نیم قرن دارد و انواع و اقسام گونه های ادبی را شامل می شود. ملیت کانادایی اتوود، جزء اصلی ترین ویژگی های هویت این نویسنده به شمار می رود و او به معنای واقعی کلمه، عاشق و شیفته ی پرندگان است. اصلاً نباید از این موضوع تعجب کرد که برخی از معتبرترین جوایز ادبی دنیا در کارنامه ی حرفه ای اتوود به چشم می خورند. شخصیت ها و فضاهای خلق شده توسط او، چندوجهی، جذاب و بازتاب دهنده ی واقعیاتِ شکل داده شده به وسیله ی قوه ی تخیل هستند. چه تازه با این نویسنده ی جریان ساز آشنا شده باشید و چه چندین جلد از کتاب «آدمکش کور» یا «چشم گربه» را در قفسه ی کتابخانه تان داشته باشید، نکاتی که در این بخش از مقاله ذکر می شوند، می توانند برای شما و همه ی علاقه مندان به این نویسنده ی دوست داشتنی جالب و جذاب باشند:
پدر و مادر مارگارت، هر دو دانشمند بودند.
مادر اتوود، مارگارت دوروتی، متخصص تغذیه در ایالت نوا اسکوشیا بود و پدرش، کارل ادموند اتوود، حشره شناسی بود که بر زیست بوم جنگل ها تمرکز داشت. مارگارت از همین رو، زمان زیادی از دوران کودکی و نوجوانی را در جنگل های کانادا سپری می کرد و مادرش نیز در دل این جنگل ها، به او و خواهرانش چیزهای مختلفی یاد می داد. اتوود در هشت سالگی به شکل تمام وقت به مدرسه رفت اما بسیاری از عادت های او در خواندن و نوشتن، قبل از شروع تحصیلات رسمی اش شکل گرفته بودند.
کودکی که می خواست نقاش شود.
مارگارت در دوران کودکی آرزو داشت که به یک نقاش بزرگ تبدیل شود. اگر چه اتوود در نهایت مسیر متفاوتی را در جهان خلق های هنری برای خود برگزید، اما طرح جلد بسیاری از کتاب های شعر او که در کانادا به چاپ رسیده اند، کار خود او هستند. اتوود بارها بیان کرده که ممکن است پس از بازنشسته شدن از نویسندگی، دوباره به سراغ نقاشی برود.
علمی تخیلی یا نه؟!
نگاه به رابطه ی اتوود با جامعه ی داستان های علمی تخیلی شاید بتواند به بهترین شکل، شکاف میان طرفداران ژانری خاص و هواداران داستان های ادبی به طور کلی را نمایان سازد. خود اتوود بارها بیان کرده که دوست ندارد رمان «سرگذشت ندیمه» را در دسته ی داستان های علمی تخیلی طبقه بندی کند و عبارت داستان گمانه زن را برای توصیف آن ترجیح می دهد. او در مصاحبه ای بیان کرد که داستان های علمی تخیلی، قصه هایی هستند که به عنوان نمونه، «ماهی های مرکب سخنگو در فضا» در آن ها به چشم می خورند. به محض این که این جمله در صفحه ی ویکی پدیای اتوود نوشته شد، آشوبی در میان طرفداران داستان های علمی تخیلی به وجود آمد! اتوود پس از این اتفاق، گفته های قبلی خود را اندکی متعادل تر ساخت اما همچنان معتقد بود و هست که داستان های علمی تخیلی با داستان های گمانه زن متفاوت هستند. او در مقدمه ای که در سال 2011 برای کتابی حاوی مجموعه ای از مقالات مربوط به ژانر علمی تخیلی نوشت، بیان کرد:
این نظرات من به این خاطر نیست که مریخی ها را دوست ندارم... نکته فقط اینجا است که آن ها در دایره ی مهارت های من نمی گنجند.
او یک اُپرا نوشته است.
مارگارت اتوود علاوه بر تجربه ی خلق کتاب مصور، توانایی های خود را در خلق اُپرا نیز محک زده است. ایده ی خلق این اُپرا که «پائولین» نام دارد، در سال 2008 شکل گرفت و نتیجه ی نهایی اثر در سال 2014 به اجرا درآمد. داستان این اُپرا به چند روز قبل از مرگ نویسنده و اجراکننده ی کانادایی، پائولین جانسون، در سال 1913 می پردازد. چند نویسنده را می توانید نام ببرید که تا به حال اُپرا نوشته باشند؟!
اتوود، رئیس افتخاری باشگاه پرندگان کمیاب است.
اتوود و شریک زندگی اش، رمان نویسی به نام گریِم گیبسون، به صورت مشترک به عنوان رئسای افتخاری باشگاه پرندگان کمیاب متعلق به نهاد بین المللی BirdLife انتخاب شده اند. دقیقاً مشخص نیست که اتوود برای این باشگاه چه کارهایی انجام می دهد اما نهاد بین المللی BirdLife، وظیفه ی اصلی خود را گفت و گو درباره ی گونه های در معرض انقراض پرندگان در سراسر جهان می داند.
مارگارت در خِلال جنگ سرد، در برلین غربی زندگی می کرد.
اتوود در مصاحبه ی جذاب و شگفت انگیز خود با اِما واتسون (بازیگر مطرح انگلیسی که حتماً او را در نقش «هرمیون» در فیلم های هری پاتر به یاد دارید) درباره ی زمان اقامتش در برلین غربی به هنگام نگارش رمان «سرگذشت ندیمه» در سال 1984 صحبت های جالبی کرد. اتوود در جواب این سوال که آیا حضورش در برلین غربی الهام بخش داستان «سرگذشت ندیمه» بوده یا خیر، این گونه به واتسون پاسخ می دهد:
قبل از این که به آن شهر برسم، درباره ی داستان فکر کرده بودم و در آن زمان، وقتی در برلین غربی بودم، از چک اسلواکی، آلمان شرقی و لهستان نیز بازدید کردم. می توانم بگویم که تأثیر چشمگیری بر من نداشتند، چون با توجه به سن و سالی که داشتم از زندگی در پشت پرده ی آهنین (اصطلاحی که به بخش بندی مرزی اروپا پس از جنگ جهانی دوم و در حین جنگ سرد اطلاق می شود) آگاه بودم، اما بودن در دل آن منطقه و احساس مستقیم حال و هوای آن جا برایم خیلی جالب بود... پس بودن در آن جا جذاب بود اما نمی توان آن را عنصر الهام بخش اصلی برای من در نظر گرفت.
ممکن است که یکی از نیاکان او، جادوگر بوده باشد!
طبق روایت های نقل شده در خانواده ی اتوود، یکی از نیاکان او، زنی اهل ماساچوست در قرن هفدهم بوده که به خاطر انجام سِحر و جادو تحت تعقیب و اتهام بوده است. نام این زن، مری وبستر بود و گفته می شود که به اعدام محکوم شده بوده است. در آن زمان فرد محکوم به اعدام را برای مدتی طولانی آویزان نگه می داشتند تا این که از مرگ او اطمینان حاصل شود. این روایت ها بیان می کنند که پس از اعدام مری، شب به سَحر رسید اما او به شکلی عجیب زنده ماند. پس از آن، این زن را «مریِ نیمه اعدام شده» نامیدند. اتوود صد در صد مطمئن نیست که این روایات درست باشند اما او توانسته نام خانوادگی مری را به جان وبستر ارتباط دهد؛ مردی که پنجمین فرماندار ایالت کنتیکات در قرن هفدهم بود. جالب است که ایالت کنتیکات، فاصله ی چندانی با ماساچوست ندارد.
اتوود، رانندگی نمی کند.
زندگی مارگارت اتوود در عمارت بزرگش در تورنتو به شکل عجیبی عادی به نظر می رسد. او به جای رانندگی، در محله های اطراف خانه اش قدم می زند، با دوستان کانادایی اش درباره ی مسائل مختلف زندگی صحبت می کند و کتاب های بی شماری را به کتابخانه ی نزدیک محل زندگی اش می بخشد. او با وجود جایگاه ادبی کم نظیرش، تقریباً با همه ی همسایگان و هم محلی هایش ارتباط نزدیکی دارد.
او رکورددار دفعات کاندیداتوری برای تصاحب جایزه ی «من بوکر» بوده است.
این رمان نویس محبوب کانادایی تا به حال پنج بار نامزد دریافت جایزه ی معتبر «من بوکر» بوده که در یکی از این دفعات، به خاطر خلق رمان «آدمکش کور» برنده نیز شده است.
اتوود روشی ابداع کرده که او را قادر می سازد حتی زمانی که در جایی حضور ندارد، کتاب های طرفدارنش را امضا کند.
اتوود در واکنش به مشکلات زیاد پیرامون تورهای ادبی، ایده ی «قلم بلند» یا LongPen را مطرح کرد که برای نویسندگان این فرصت را فراهم می کند تا با استفاده از اینترنت، کتاب های طرفداران را به صورت مجازی امضا کنند. این نوآوری اولین بار در سال 2004 به فکر اتوود رسید و در آن زمان این طور به نظر می رسید که انگار از یکی از داستان های علمی تخیلی خود او سر برآورده است! اما قلم بلند در سال 2006 به واقعیت تبدیل شد.
فیلمنامه ی اثر سینمایی اقتباس شده از داستان «سرگذشت ندیمه» توسط هارولد پینتر نوشته شده است.
شناخته شده ترین و شاید پرمخاطب ترین رمان اتوود، بدون تردید کتاب «سرگذشت ندیمه» است؛ اثری «پادآرمان شهری» که در سال 1985 منتشر شد و جهانی را به تصویر کشید که در آن، بنیادگرایان توانسته اند دولت آمریکا را سرنگون سازند و زنان به ابزاری تحت کنترل گروهی خاص از مردان تبدیل شده اند. اقتباس سینمایی صورت گرفته از این اثر فوق العاده موفق در سال 1990 عرضه شد و نام هارولد پینتر (برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات) را به عنوان فیلمنامه نویس با خود به همراه داشت. وجود چنین نام های بزرگی، می تواند دلیل بسیار خوبی برای دیدن این فیلم باشد!
رمان «پنلوپیاد»، اقتباس اتوود از داستان ادیسه اثر هومر است.
کتاب «پنلوپیاد» را می توان واکنش اتوود به اثر حماسی هومر، کتاب «ادیسه» در نظر گرفت. بسیاری از رمان های اتوود از سال 2000 به بعد به ایده ها و فضاهای مطرح شده در کتاب «سرگذشت ندیمه» بازگشته اند، اگر چه اتوود توانسته هر بار به شکلی جدید و متفاوت به این ایده ها بپردازد. او با خلق رمان «آخرین انسان» به دنیای پادآرمان شهرها بازگشت و در کتاب «پنلوپیاد»، زندگی «ندیمه هایی» را که در جهانی مردسالار به جنس مذکر خدمت می کنند، دوباره به تصویر کشید.
نویسنده ای پیشگام
مارگارت اتوود اولین نویسنده ای است که در «پروژه ی کتابخانه ی آینده» شرکت کرده است. این پروژه به صورت سالانه و به مدت صد سال، اثری را از یک نویسنده دریافت می کند تا مجموعه ای حاصل شود که قرار است در سال 2114 میلادی به انتشار برسد. هنرمندی اسکاتلندی به نام کِیتی پترسون این ایده را به وجود آورد و درخت های زیادی در نروژ کاشت که در آینده برای چاپ کتاب های «پروژه ی کتابخانه ی آینده» از آن ها استفاده خواهد شد. خبر بد برای طرفداران اتوود این است که خبری از انتشار این اثر او تا سال 2114 نخواهد بود.