کتاب "بختم یکم کم گفته"به نوشته و تصویرگری"لیز پیشتون"،جلد هفتم از مجموعه کتاب های این نویسنده بریتانیایی است.
در این کتاب پدر تام میخواهد برای تام یک بادبادک بسازد که او اوقات تفریحش را با بادبادکش بگذراند و از طرفی ورزش هم کرده باشد.اما تام ازین تصمیم پدر خیلی خوشحال نیست و ترجیح میدهد که با یک سگ خانگی بیرون برود.اما به دلیل اینکه دلیا به سگ حساسیت دارد این خواسته او را عملی نمیکنند.
از طرفی تام با درک و نورمن،دو دوستش،باید خود را برای جشنواره موسیقی راک آماده میکردند تا نمره حد نساب را بدست آورند.
بابا پیشنهاد داد: «چه طوره که...بریم پیاده روی؟» سوال من این بود که: «پیاده روی؟ کجا؟» بابا گفت: «یه جای قشنگ.» من پیشنهاد دادم: «شکلات فروشی قشنگه؟» «نه تام، منظور من یه جایی مثل پارک بود.» به بابا گفتم: «من اگه سگ داشتم، خیلی هم خوشحال می شدم بریم بیرون پیاده روی.» بابا یادم انداخت که: «ما نمی تونیم سگ بیاریم چون دلیا به سگ حساسیت داره.» من هم زیرلب گفتم: «من که ترجیح می دم سگ داشته باشم تا دلیا دوروبرم باشه.» بابا حرفم را نشنید چون سرش گرم برداشتن یک تکه نخ بود از روی قفسه...
داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.