- من هم سولون هستم و همسرم مارشاه.
نام همسرش لحظه ای میخکوبم کرد چه نام عجیبی و باز متوجه مرور ذهنم شدند این بار خانم با مهربانی جلو آمد و لبخندی گرم نشانم داد :
از نامم متعجب شدید ؟!
کمی …
ولی چهره ات تعجب زیادی نشان می دهد!
تا کنون نشنیده بودم مارشاه!
پیرمرد دستم را گرفت و هرسه روی نیمکتی که رو به روی تخت ها بود نشستیم :
خیلی ها از نام مارشاه من دقایق اول متعجب می شوند