«پرده جهنم»، یکی از داستانهای برجستهی ریونوسوکه آکوتاگاوا، در سال ۱۹۱۸ منتشر شد. این داستان کوتاه، با محوریت فداکاری هنری و بررسی مرزهای بین هنر و اخلاق، در ژاپن قرون وسطایی روایت میشود و به ماهیت مخرب خلق هنری میپردازد. آکوتاگاوا، نویسندهای که بهخاطر عمق روانشناسی شخصیتها و نثر قویاش معروف است، در این اثر داستانی تأثیرگذار از وسواس و ظلم انسان را روایت میکند و به نقد قدرت، فساد و تعصبات اخلاقی میپردازد.
داستان از زبان یک خدمتکار وفادار در دربار لرد هوریکاوا روایت میشود. او ماجرای یوشیهید، هنرمند بااستعداد اما سختگیر و سرسخت را تعریف میکند که مأموریت مییابد تصویری از جهنم بودایی را نقاشی کند. یوشیهید که شیفته واقعگرایی در هنر است، برای تجسم دقیق عذاب و رنج، از حیوانات در قفس استفاده میکند و آنها را آزار میدهد. با وجود نبوغ هنریاش، او بهخاطر وسواس بیرحمانه و دقت بینظیرش به رنج و عذاب، مورد انتقاد قرار میگیرد. اوج وسواس یوشیهید زمانی رخ میدهد که او درخواست میکند تا صحنهای از زنی که زنده زنده در کالسکه میسوزد، برای تکمیل شاهکارش اجرا شود. لرد هوریکاوا به این درخواست پاسخ مثبت میدهد و برای نشان دادن بیرحمی خود، دختر یوشیهید را برای این صحنه انتخاب میکند. در کمال ویرانی یوشیهید، او شاهد سوختن دخترش میشود و این تصویر تلخ و وحشتناک را برای نقاشی جهنمیاش به ثبت میرساند. یوشیهید پس از تکمیل نقاشی، که به تعبیر او به نوعی بیانگر نهایت حقیقت و هنر است، دست به خودکشی میزند و داستان با مرگ او و تکمیل اثرش به پایان میرسد.
داستان «پرده جهنم» به بررسی تاریکترین جنبههای فداکاری هنری و وسواس میپردازد. یوشیهید نماد هنرمندی است که به حدی در جستجوی کمال هنری غرق شده است که مرزهای اخلاقی و انسانی را زیر پا میگذارد. آکوتاگاوا بهوسیله این شخصیت، این پرسش را مطرح میکند که آیا هنر واقعی میتواند رنج و بیرحمی را توجیه کند یا خیر، و نشان میدهد که گاهی نبوغ هنری بهایی غیرقابل تصور دارد. دیگر موضوع کلیدی، قدرت و ظلم است. لرد هوریکاوا، با اجازهی سوزاندن دختر یوشیهید، بیاعتنایی خود به ارزشهای انسانی و تمایل به نمایش قدرت را نشان میدهد. این رفتار نه تنها نمادی از بیرحمی حاکمان قدرتمند است، بلکه به ظلم و بهرهبرداری بیحد و مرز صاحبان قدرت نیز میپردازد. از سوی دیگر، یوشیهید نیز با پذیرش سرنوشت دخترش بهخاطر هنر، در نوعی از ظلم شریک میشود، به گونهای که هنر و قدرت به ابزارهایی برای اعمال ظلم و فراموشی اخلاقیات تبدیل میشوند. "پرده جهنم" همچنین مرزهای اخلاقی در هنر را به چالش میکشد. یوشیهید، بهعنوان هنرمندی بیرحم، نمادی از فداکاری افراطی است که قادر به ارزشگذاری بر انسانیت در برابر آرمان هنری خود نیست. این داستان بیانگر هشداری از سوی آکوتاگاوا درباره خطرات وسواسهای کنترلنشده و آرمانهای بیپرواست که انسانیت را نابود میکنند.
«پرده جهنم» اثری دلهرهآور و فراموشنشدنی است که خواننده را با پرسشهایی عمیق درباره فداکاری هنری، جاهطلبی انسانی و ظلم روبهرو میکند. از طریق روایت یوشیهید، آکوتاگاوا نگاهی تلخ به تأثیرات مخرب وسواس هنری و سوءاستفادههای قدرت میاندازد. این داستان، با ارائه نثری قوی و تصاویر تاریک، به کشف و نقد جوانب پیچیدهی هنر، اخلاق و سقوط اخلاقی انسان میپردازد و همچنان به عنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی ژاپن، مخاطبان را مسحور خود میکند.
کتاب پرده جهنم